روانشناسی

مقاله های روانشناسی که در موضوع های مختلف به شما کمک میکند.

روانشناسی

مقاله های روانشناسی که در موضوع های مختلف به شما کمک میکند.

طبقه بندی موضوعی

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روانشناسی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

برای تمامی ما انسان ها تجربه ی مداوم استرس و اضطراب بسیار ناراحت کننده است. گاهی ما در نتیجه ی تجربه ی استرس های مختلف در زندگی به روش های نادرستی مانند مصرف دخانیات روی می آوریم که تاثیر چندانی هم نخواهد داشت. اما یکی از روش هایی که می تواند در درمان و کاهش استرس کمک کننده و مفید باشد، مراقبه (Meditation) است. مراقبه به معنای تفکر عمیق، تأمل، تعمق و تمرکز اندیشه است. می توان گفت مراقبه روشی است که فکرمان را از پریشانی و تشویش، دور نگه می دارد. در انجام مراقبه نه کاملا ذهن را محدود می کنیم و نه اجازه می دهیم به دنبال مشغولیات خود برود. به عبارتی دیگر مراقبه نحوه ی کنترل بر ذهنمان را به ما یاد می دهد.

انجام مراقبه چه فایده ای برایمان خواهد داشت؟

در مراقبه اندام های بدن در حالت استراحت قرار می گیرند و ذهن آرام می گیرد. درنتیجه بدن آماده ی بازسازی و خوددرمانی می شود. همچنین مراقبه، فعالیت دستگاه عصبی را کاهش می دهد و در نتیجه باعث کاهش تنفس، سوخت و ساز و ضربان قلب می شود. به همین دلیل است که مراقبه علاوه بر درمان استرس و اضطراب، بر بسیاری از مشکلات جسمانی و روانی، مانند: مشکلات تنفسی، وسواس، تیک های عصبی، افسردگی، حسادت، کینه، خشم و... تاثیرگذار است.

اما مراقبه یا مدیتیشن چه مراحلی دارد؟

  1. انتخاب محیط و شرایط مناسب (دور از شرایطی که تمرکزتان را برهم می زند)
  2. انجام ورزش های انقباضی و انبساطی
  3. دم و بازدم عمیق و تنفس طولانی
  4. رها و آرام کردن اندام ها و عضلات بدن
  5. تکرار ذکر یا مانترا ( ذکر یا صوتی که در طول مراقبه تکرار می شود) در محیط و شرایط مناسب
  6. تکرار تلقینات کلامی مثبت
  7. تصویر سازی (می تواند شامل انواع مختلفی از تصویرسازی باشد مانند: تخلیه ی انرژی منفی و...)
  8. شکرگذاری

اصلا هر کدام از مراحل مراقبه چه تاثیر دارند؟

طبیعتا تمامی اعمالی که در طول مراقبه صورت می گیرد، فواید دارد که در ادامه سعی داریم تا به تعدادی از آنها اشاره کنیم:

فواید دم عمیق و بازدم طولانی:

  • بهتر شدن و شفاف شدن پوست
  • بالاتر رفتن سطح یادگیری و حافظه به دلیل رسیدن سطح اکسیژن بیشتر
  • بهبود عملکرد قلب و معده به دلیل دریافت بیشتر اکسیژن
  • کاهش سطح عصبانیت و پرخاشگری
  • خارج کردن سموم بدن و انرژی منفی که افکار منفی ما باعث آن شده است.

فواید رها و آرام شدن:

  • رفع تنش ها و گرفتگی های عضلانی
  • ایجاد آرامش در بدن
  • رفع احساس خستگی و کسلی به دلیل ترشخ هورمون سرتونین
  • کاهش دردهای مزمن
  • کاهش مشکلات خواب  

جمعبندی

در این مقاله سعی شد تا به یکی از راه های درمان استرس و اضطراب، یعنی مراقبه یا مدیتیشن بپردازیم. همانطور که گفته شد، انجام تکنیک های مراقبه بر مشکلات جسمانی و روانی بسیاری تاثیر می گذارد. می توانید از تعداد دفعات کم شروع کنید و به مرور زمان، تعداد انجام تکنیک ها را بیشتر کنید چرا که انجام مراقبه باعث می شود تا روز به روز به حال و هوای مثبت شما بیافزاید و از حالات منفی مثل خشم، اضطراب و استرس بکاهد.  

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

تقویت تمرکز

مغز ما توانایی های بسیاری دارد که یکی از مهمترین آن ها، تمرکز می باشد. این قدرت ما را یاری می کند تا فعالیت های مختلف را هرچه بهتر و دقیق تر انجام داده و در نهایت، به اهداف مان برسیم. عوامل زیادی می توانند تمرکز ما را تحت تاثیر قرار دهند و آن را تضعیف کنند و اگر این اتفاق بیفتد، می تواند عملکرد ما را با مشکل های بسیاری مواجه کند. از این رو می بایست این قدرت را تقویت کرد تا جلوی ضررهای احتمالی را گرفت. در بخش اول و بخش دوم این مقاله، به بررسی بهترین راهکارهای تقویت تمرکز پرداخته ایم.

تمرکز، یکی از مهمترین قدرت هایی است که مغز ما دارا می باشد. به مدد این توانایی، می توانیم درس بخوانیم، پروژه های کاری مان را به سر انجام برسانیم، جواب سوالاتی که از ما پرسیده می شود را بدهیم، رانندگی، نقاشی، و خیاطی کنیم و هزاران کار دیگر. فواید تمرکز، تنها به کارهای روزمره انسان ها ختم نمی شود و این توانایی، جایگاه بسیار مهمی در صنایع مختلف نیز دارد و در بسیاری از دستگاه های صنعتی، از آن استفاده می شود. (برای اینکه بهتر این مطلب را درک کنید، مقاله ی «به کمک این قدرت می توانید هر جایی را به آتش بکشید !» » را مطالعه بفرمایید.)


عوامل مختل کننده ی تمرکز :


تمرکز ما، در هر لحظه، می تواند تحت تاثیر عوامل مختلفی واقع شود. بعضی از این تاثیرات، موقتی هستند و اگر حواستان را جمع کنید می توانید متوجه شان شوید و تاثیرشان را خنثی کنید؛ اما گاهی این تاثیرات، دائمی هستند و ممکن است برای همیشه و یا برای مدت زمانی بسیار طولانی، تمرکز شما را مختل کنند. این عوامل، به طور کلی، به دو دسته تقسیم می شوند :


1- عوامل درونی :


شایع ترین عامل درونی، یادآوری و تجزیه و تحلیل خاطرات و اتفاقاتی است که برایتان پیش آمده است. احتمالا دفعات بسیاری این اتفاق را تجربه کرده اید که وقتی سر جلسه امتحان هستید، به ناگهان یاد دعوایی که دیروز با دوستتان داشته اید می افتید و یا وسط درس خواندن، حرف مادرتان را به یاد می آورید و ... . همین یاد آوری ها، سبب می شوند تا حواس شما پرت شود و به محض اینکه متوجه می شوید که داشتید ناخودآگاه به چیزی فکر می کردید، حواستان جمع می شود و دوباره پس از چند دقیقه، متمرکز می شوید.


2- عوامل بیرونی :


سر و صدایی که در محیط وجود دارد، یک عامل بیرونی مهم است که گاهی به راحتی می تواند تمرکز ما را برای مدت زمانی طولانی بر هم بزند.

عوارض کاهش تمرکز :


شاید فکر کنید که کاهش قدرت تمرکز، نمی تواند تاثیر چندانی بر روند کاری ما بگذارد؛ اما طی تحقیقات بسیاری که صورت گرفته، عوارض زیادی برای آن کشف شده که در این بخش، به رایج ترین آن ها اشاره می کنیم. اگر تمرکز نداشته باشید، کاری که نیم ساعت به طول می انجامد را ممکن است دو ساعته انجام دهید. همچنین، ثابت شده است که کاهش تمرکز، باعث کاهش بهره وری، انرژی، خلاقیت و توانایی حل مسئله خواهد شد. طی مطالعاتی که صورت گرفته، نتیجه گرفته اند که اگر تمرکز شما برهم بخورد، حدودا 25 دقیقه طول می کشد تا دوباره بتوانید متمرکز شوید.

بهترین راهکار های افزایش تمرکز :


عوارضی که "عدم تمرکز" بر جای می گذارد، در طولانی مدت، مخرب تر نیز می شوند و در نهایت باعث می گردند تا نتوانید به هدفی که مد نظرتان بوده برسید. از این رو، بهبود بخشیدن این قدرت و افزایش آن، بسیار حائز اهمیت می باشد و لازم است راهکارهایی را برای تقویت آن به کار بگیرید. در بخش اول (مقاله حاضر) و بخش دوم این مقاله، شما را با بهترین و موثرترین راهکارها آشنا می کنیم که به شرح زیر می باشند :

1- زمانی را در طبیعت بگذرانید : 


شاید برایتان عجیب باشد؛ اما طبق تحقیقاتی که صورت گرفته، پژوهشگران متوجه شده اند که سپری کردن زمان در فضاهای سبز (مثلا راه رفتن در یک پارک، کمپ زدن در یک جنگل و ...)، می تواند نواحی خاصی از مغز را تحریک کند که مسئول تمرکز ما هستند. البته توجه کنید که یک بار رفتن به اینگونه فضاها کافی نیست و می بایست به صورت مداوم آن را انجام دهید.

2- استراحت کنید :


اگر می خواهید از حداکثر ظرفیت حافظه تان استفاده کنید، حتما لازم است تا میان کارهایتان، زمانی را نیز به استراحت اختصاص دهید تا مغزتان فرصت کافی برای جمع بندی و ثبت مطالب داشته باشد. به همین دلیل است که می گویند اگر می خواهید درس بخوانید، بهتر است زمان درس خواندن تان را به بازه های 45 دقیقه ای تقسیم کنید و بین هر بازه، یک ربع استراحت کنید. همچنین، گفته می شود که بهتر است شب قبل از امتحانتان، حدودا 6،7 ساعت بخوابید تا مغزتان مطالب را به خوبی دسته بندی و ضبط کند و تمرکزتان را نیز در زمان آزمون، به بهترین حد ممکن برساند تا بتوانید آنچه را که خوانده اید، به راحتی به یاد آورید.

3- گوشی همراهتان را در دسترس قرار ندهید :


قطعا این اتفاق را بارها تجربه کرده اید که وقتی به صورت جدی در حال انجام کاری بودید و تمرکزتان عمیق بوده، تلفن تان ناگهان زنگ خورده یا برایش پیام آمده و همین عامل، سبب شده تا رشته ی افکارتان کاملا پاره شود و یادتان برود در چه مرحله ای قرار داشتید. اتفاق بسیار شایع دیگری که این روزها برای همه ما به وفور می افتد، این است که در حین درس خواندن، انجام دادن کارهای روزانه، کار کردن و غیره، به ناگهان دلمان برای پیج اینستاگرام و یا پیام های دوستانمان در واتس اپ یا تلگرام تنگ می شود و فورا کارمان را ول می کنیم تا چک کنیم در این اپلیکیشن ها چه می گذرد ! همین چک کردن، گاهی باعث می شود تا هدف اصلی مان را فراموش کنیم و زمانی به خودمان بیاییم که ببینیم به جای 2،3 دقیقه، حداقل یک ربع یا نیم ساعت را صرف گشتن در این برنامه ها کرده ایم !!! به همین جهت، بهترین راه این است که وقتی قصد دارید روی کاری تمرکز کنید، گوشی تان را در حالت سکوت (سایلنت) قرار دهید و آن را در مکانی دورتر از خودتان بگذارید. این کار سبب می شود تا صدای پیام و زنگ، حواستان را پرت نکند و تمایل کمتری نیز برای چک کردن گوشی تان داشته باشید.

 

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

حافظه

تعریف حافظه

حافظه در فرهنگ معین به عنوان قوه‌ای که ضبط و نگهداری مطالب را به عهده دارد، معنا شده است. در فرهنگ فارسی عمید هم به معنای قوه‌ای در انسان و بعضی حیوانات که مطالب و حوادث را به یاد نگه می‌دارد و هم‌چنین استعداد ذهن برای به یاد آوردن مطالب و حوادث آمده است. با تعریف لغت حافظه آشنا شدیم اما تعریف روانشناسان از حافظه چیست؟

حافظه چیست؟

حافظه توانایی ما برای رمز‌گذاری، ذخیره، نگهداری و متعاقباً به یاد آوردن اطلاعات و تجربیات گذشته در مغز انسان است. سه فرآیند مهم در حافظه وجود دارد: رمزگذاری، ذخیره سازی و بازیابی

حافظه انسان شامل توانایی حفظ و بازیابی اطلاعاتی است که ما آموخته‌ایم یا تجربه کرده‌ایم. همان‌طور که همه ما می‌دانیم، با این حال، این یک روند بی عیب و نقص نیست. بعضی اوقات ما چیز‌هایی را فراموش می‌کنیم و یا آن‌ها را گم می‌کنیم. بعضی اوقات در همان ابتدا اطلاعات به طور صحیح در حافظه رمز‌گذاری نمی‌شوند.

مشکلات حافظه می‌تواند از مسائل جزئی مانند فراموش کردن جایی که کلید ماشین خود را رها کرده‌اید تا بیماری‌هایی مانند آلزایمر باشد که بر کیفیت زندگی و توانایی عملکرد افراد تأثیر دارد.

مطالعه حافظه انسان هزاران سال است که موضوع علم و فلسفه بوده و به یکی از مباحث مهم مورد علاقه روانشناسی شناختی تبدیل شده است. روانشناسان تحقیقات زیادی انجام داده‌اند که چگونه اطلاعات در ذهن ذخیره می‌شوند و چگونه آن‌ها را به خاطر می‌آوریم که نتیجه این تحقیقات در ادامه آمده است.

شناسایی انواع حافظه انسان

حافظه حسی : یعنی نگهداری موقت اطلاعات در اندام های حسی . مثل زمانی که یک لغت رو روی تخته کلاس می بینیم.
حافظه کوتاه مدت : یعنی ذخیره و پردازش اطلاعات به مدت بسیار کوتاه. مثل زمانی که لغت روی تخته رو بررسی می کنیم تا معنی اش رو متوجه بشیم.
حافظه بلند مدت : یعنی ذخیره سازی اطلاعات به منظور استفاده از اون ها در آینده. مثل زمانی که لغات رو حفظ کرده و اون ها رو سر امتحان به یاد میاریم.

پس به طور کلی میشه نتیجه گرفت: حافظه حسی اطلاعات رو به صورت گذرا نگه می داره، حافظه کوتاه مدت اطلاعات رو تا زمانی نگه می داره که مورد استفاده باشه، مثل زمانی که هنوز مسئله ریاضی جدیدی به ما آموزش داده نشده است! و حافظه بلند مدت اطلاعات رو برای همیشه نگه می داره. برای همینه که همه ما مسئله فیثاغورس رو همیشه به یاد خواهیم داشت.

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

هوش اخلاقی

هوش اخلاقی

یکی از مفاهیمی که در دهه های اخیر توسط بوربا در روانشناسی وارد شده است هوش اخلاقی می باشد. البته هوش اخلاقی به قضاوت و استدلال اخلاقی نزدیک است که قبل تر توسط پیاژه و کلبرگ بررسی‌شده است. با این حال تعبیر هوش برای آن می تواند مربوط به ادبیات بعد از آن باشد. در متون علمی، هوش به عنوان یک مفهوم جهانی که با توانایی ادراکی مرتبط است تعریف می شود. این مفهوم به طور کلی مربوط به توانایی یادگیری و تفکر است و اغلب برای توصیف کاربرد مهارت ها و رویدادها استفاده می شود. افراد از لحاظ هوش متفاوت هستند. این تفاوت به دلیل ترکیبی از متغیرهای ذاتی، ارث و ویژگی های به دست آمده است .
از سوی دیگر اخلاق همچنین به عنوان مجموعه ای از اصول تعریف شده است که اغلب به عنوان یک پیش نیاز برای هدایت استفاده می شود. در حقیقت، مفاهیم اخلاقی یک شکل زندگی انسانی را نشان می دهند و باورها و ارزش های افراد را در تصمیمات آنها توصیف می کنند. اخلاق به عنوان یک دارایی استراتژیک برای مجموعه های انسانی پیش شرط زندگی اجتماعی کارآمد است. بسیاری از رفتارها و اعمال مردم تحت تأثیر ارزش های اخلاقی قرار می گیرند و از اخلاق ریشه می گیرند؛ بنابراین عدم توجه به اخلاق در زندگی و ضعف اصول اخلاقی می تواند مشکلات زیادی را ایجاد کند. هوش اخلاقی نشان دهنده ظرفیت ذهنی انسان است تا تعیین کند که اصول انسانی با ارزش ها، اهداف و اقدامات آنها مرتبط است. همچنین هوش اخلاقی منعکس کننده اشتیاق و توانایی فرد برای ارائه استانداردهای برتر نسبت به منافع خود و حتی مسائلی نظیر اثربخشی در تمرکز واکنش های فردی است.

بوریا هوش اخلاقی را به عنوان توانایی درک درست از اشتباه، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و رفتار به سوی آنها و رفتار درست تعریف می کند. هوش اخلاقی به معنای توجه به زندگی و طبیعت، رفاه اقتصادی و اجتماعی، ارتباطات آزاد و صادقانه و حقوق شهروندی است. هوش اخلاقی به این واقعیت اشاره دارد که ما به طور ذاتی، اخلاقی یا غیر اخلاقی متولد نشده ایم، اما ما یاد می گیریم که چگونه خوب باشیم. یادگیری خوب، از جمله ارتباطات، بازخورد، اجتماعی شدن و آموزش، هرگز بی پایان نیست. آنچه که ما باید انجام دهیم، چیزهای درست است، هوش اخلاقی همان است که ما در حال آموختن برای یادگیری عمل هوشمندانه و به دست آوردن بهترین عمل خوب هستیم. در هر بخش از زندگی، ما می توانیم به بهترین اطلاعات ممکن دسترسی پیدا کنیم، ریسک ها را به حداقل برسانیم و در مورد پیامدهای آن خوشبین باشیم. هوش اخلاقی دارای ابعاد و اجزای مختلف است. برخی از روانشناسان معتقدند که هوش اخلاقی شامل چهار بعد اصلی است: یکپارچگی، پاسخگویی، بخشش و محبت می باشد.در مدل دیگری می توان به طور کلی ابعاد هوش اخلاقی را شامل موارد زیر دانست:
۱- صداقت: این به معنی ایجاد هماهنگی بین آنچه ما به آن اعتقاد داریم و آنچه ما انجام می دهیم. انجام آنچه ما می دانیم درست است و کلمه درست را در همه زمان ها برای آن به کار می بریم نشان دهنده صداقت فکری، بیانی و رفتاری ماست.
۲- مسئولیت: فردی با هوش بالا مسئولیت اقدامات و عواقب خود، و همچنین اشتباهات و خطاها را قبول می کند.
۳- بخشش: آگاهی از کاستی های آنها و تحمل اشتباهات دیگران.۴- دلسوزی: توجه به دیگران را شامل می شود. اگر ما دوستانه و مهربانانه نسبت به دیگران باشیم، آنها هم با ما همگام می شوند.
افرادی که دارای هوش اخلاقی بالا هستند، کار درستی انجام می دهند، اعمالشان با ارزش ها و ایده هایشان سازگار است، کارایی بالایی دارند و همیشه با اخلاق هماهنگ می شوند. به تازگی، محققان هوش اخلاقی به عنوان یک مسئله روانشناختی آن را مدنظر قرار داده اند، زیرا می تواند مرز بین نوع دوستی و خودخواهی را توصیف کند. تحقیقات نشان می دهد که توسعه اخلاقی مردم به طور مستقیم به رفتارهایی که نشان می دهند مرتبط است.

 

این بدان معنی است که رفتار چند بعدی و رفتارهای متفاوت با سطوح مختلف توسعه اخلاقی مرتبط هستند. محققان دریافتند چگونه مردم از اطلاعات اخلاقی خود برای رسیدن به اهداف شخصی و اجتماعی استفاده می کنند. هوش اخلاقی تنها راه واقعی زندگی نیست، بلکه برای زندگی مفید است. محققان همچنین کشف کردند که چگونه مهارت های اخلاقی در وجود انسان ایجاد می شود و چشم اندازهای روانشناسی را فراهم می کند تا پایه ای برای درک انسان اخلاقی ایجاد کند.

منبع: ای سنج

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

هوش موسقیای

هوش موسیقیایی لزوماً داشتن توانایی و مهارت در آهنگسازی و نواختن آلات و ادوات موسیقی نیست. بلکه افراد عادی که در زمینه آهنگسازی و حرفه موسیقی دستی ندارند هم می توانند دارای هوش موسیقایی بالایی باشند. خوشبختانه خبر خوب این است که هوش موسیقیایی استعداد مادرزادی نیست و می توان آن را با تمرین پرورش داد. در این مقاله راهکارهایی در رابطه با تقویت این هوش ارائه می دهیم. پس حتماً تا انتها با گام برتر همراه باشید…

هوش موسیقایی چیست ؟

هوش موسیقایی (Musical intelligence) یکی از 10 هوشی است که در کتاب “چارچوب ذهن: نظریه هوش های چندگانه” معرفی شده است. این کتاب توسط دانشمند روانشناس، هوارد گاردنر، در سال 1983 به رشته تحریر درآمده است. او هوش موسیقایی را به عنوان توانایی یک شخص در درک مفاهیم با کمک موسیقی توصیف می کند.

به نظر گاردنر افرادی که دارای هوش موسیقایی بالا هستند، بیشتر از سایرین، توانایی تشخیص صداهای آهنگین را دارند. شخصیت‌های برجسته‌ای چون بتهوون، موتسارت، روح‌الله خالقی و دیگر چهره‌های بارز موسیقی جهان، از جمله افرادی هستند که از هوش موسیقایی بسیار بالایی برخوردار بوده‌اند.

ذهن این افراد بیش از هر چیز با موسیقی هماهنگ شده است. البته برای آنکه هوش موسیقایی داشته باشید نیازی نیست که حتما یک آهنگ‌ساز، خواننده یا نوازنده مطرحی باشید. بلکه حتی انسان‌های عادی که شاید هرگز کاری با موسیقی نداشته باشند نیز ممکن است دارای هوش موسیقایی بالایی باشند.

در مقاله هوش چیست و انواع آن به طور کامل انواع هوش های دهگانه هواردگاردنر را مورد بررسی قرار دادیم و توضیحات کاملی درباره آن ها ارائه کردیم. پیشنهاد می‌کنم برای این که درباره انواع هوش های گاردنر اطلاعات بیشتری داشته باشید و همچنین به وسیله تست آنلاین میزان هوش موسیقایی و سار هوش ها را بسنجید، حتماً آن مقاله را هم مطالعه کنید.

ویژگی افراد با هوش موسیقیایی

بعضی از انسان ها توانایی بالاتری در درک صداها، آهنگ ها و الگوهای موسیقیایی دارند. اصطلاحاً گفته می شود که این افراد از هوش موسیقیایی برخوردارند.
افرادی که هوش موسیقایی بالایی دارند، از این توانایی خود در یادگیری استفاده می‌کنند. این افراد به صداها، لحن و آهنگ کلام توجه می‌کنند. کلمات را با آهنگ بیان‌شدن‌شان به خاطر می‌سپارند، به الگوهای تکرار شونده دقت می‌کنند و به سرعت این الگوها را کشف و ضبط می‌کنند.

این اشخاص علاقه خاصی به آهنگ و موسیقی و صداها حتی صدای طبیعت نشان می دهند. حتی صحبت کردن و راه رفتنشان ریتمیک است. مثلاً به هنگام کار با دست روی میز ضربات ریتم دار وارد می کنند.

این افراد به راحتی آهنگ بسیاری از آوازها را می شناسند و با این که موزیکی را به تعداد دفعات کمی شنیده اند اما به آسانی می توانند بدون اشکال آن را بخوانند.

این افراد به سادگی و به سرعت می توانند آهنگسازی، اجرا و خوانندگی را یاد بگیرند و همه ی این ها را ماهرانه انجام دهند.

از این توانایی برای یادگیری استفاده می کنند به این صورت که مطالب را به الگوی آهنگدار تبدیل می کنند و به ذهن می سپارند. برای یادآوری هم ناخودآگاه ریتم ها را در ذهن خود جست و جو می کنند.

در کل جذب صداها می شوند و می توانند از بین آهنگ های بسیاری صدای یک ساز خاص را به راحتی و وضوح تشخیص دهند.

یک گوینده موفق یا یک بازیگر نمایش های رادیویی نیز می تواند فردی با هوش موسیقیایی بالا باشد، که با تشخیص لحن و زیر و بمی صدا می تواند کاراکتری متفاوت و اثرگذاری خلق کند. و می تواند شنونده را تنها با عنصر صدا به عمق داستان ببرد.

پرورش هوش موسیقایی

افرادی که هوش موسیقی بالایی دارند، از ریتم یا موسیقی برای یادگیری بهتر استفاده می‌کنند، شنیدن موسیقی و آهنگسازی برایشان لذت بخش است و اشعار ریتمیک را دوست دارند و زود یاد می‌گیرند. شما به عنوان یک معلم می‌توانید هوش موسیقایی دانش آموزان خود را از طریق روش‌های زیر تقویت کنید:

1-از موسیقی در تدریس خود استفاده کنید.

2-از دانش‌آموزان بخواهید برای بیان مطالب درسی از موسیقی و آواز استفاده کنند.

3-موسیقی را به درس‌های خود ربط دهید؛ مثلا درباره موسیقی‌های معروف در دوره‌های مختلف تاریخ صحبت کنید

4-در طول کلاس قطعات بتهوون و موتزارت پخش کنید.

5-برای مطالب حفظ کردنی، از لحن آهنگین استفاده کنید.

 

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

هوش هیجانی

تعریف هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی توسط پیتر سالووی و جان مایر به عنوان توانایی وقوف بر احساسات خود و دیگران، تشخیص بین احساسات مختلف و اطلاق آن‌ها و استفاده از اطلاعات عاطفی برای کنترل تفکر و رفتار تعریف شده است. این تعریف بعدها به چهار توانایی اصلی تقسیم شد:

  • شناسایی هیجانات
  • کاربرد هیجانات
  • کنترل هیجانات
  • درک هیجانات

این توانایی‌ها متمایز و در عین حال با یکدیگر مرتبط هستند. هوش هیجانی، در واقع رمز موفقیت در زندگی است. علی رغم اینکه نظریه‌های هوش هیجانی در سال 1990 مطرح شدند، از آن زمان تاکنون مطالب زیادی درباره این موضوع نوشته شده‌اند. از نظر برخی افراد هوش هیجانی و ضریب احساسی، حتی از ضریب هوشی اهمیت بیشتری دارند.

چرا باید در مورد هوش هیجانی اطلاعات کسب کنیم؟ آیا می‌توان جهانی را تصور کرد که در آن هیچ یک از احساسات خود را درک نکرده باشیم؟ یا جایی که نمی‌توان درک کرد نگاه شخص دیگری، از عصبانیت یا خشم است؟ عدم شناخت احساسات خود و دیگران در دنیای ارتباطات، به نوعی فاجعه خواهد بود و بدون آن از بخش اساسی تجربه روابط انسانی سالم بی‌بهره خواهیم بود.

 

 وضعیت هوش هیجانی شما چگونه است؟

جدای از تست های سنجش هوش هیجانی می توانید مواردی که در ادامه ارائه شده را در خود بسنجید و بر اساس آن ببینید که وضعیت هوش هیجانی شما چگونه است.

 

دایره واژگان گسترده برای بیان احساسات  

برای مثال، در حالی که بسیاری از افراد در یک موقعیت واحد ممکن است احساس خود را صرفا برچسب "بد" بزنند، افراد با هوش هیجانی بالا معمولا می توانند این احساس را دقیق تر توضیح دهند و آن را "خشم"، "استیصال"، "اضطراب" یا … بنامند. هرچه راحت تر بتوانید کلماتی را برای توصیف دقیق احساس تان انتخاب کنید، درک خودتان نیز از وضعیت هیجانی تان بهتر می شود و راحت تر متوجه علت پیدایش آن احساس شده و می دانید که چگونه با آن برخورد کنید.

 

کنجکاوی نسبت به حالات دیگران

هرچه کنجکاوی بیشتری نسبت به تشخیص حالت های مختلف هیجانی آنها و همدلی با دیگران داشته باشید، بدین معناست که بیشتر به آنها اهمیت می دهید و نسبت به آنچه بر آنها می گذرد حساس تر هستید و هوش هیجانی بالاتری دارید.

 

پذیرش تغییرات

آیا منعطف هستید و با شرایط اطراف به راحتی سازگار می شوید؟ افراد دارای هوش هیجانی بالا نسبت به تغییرات محیط آگاهند و برای رویارویی با هریک از این تغییرات تمهیداتی را در نظر می گیرند.

 

شناختن نقاط ضعف و قوت

آیا علاوه بر هیجانات و احساسات به توانایی ها و ضعف های خودتان واقفند. آیا به خوبی پتانسیل های محیط اطراف و اطرافیان تان را شناسایی می کنید و به خوبی می توانند از فرصت ها استفاده کنید.

 

قدرت شناخت دیگران

آیا توان شناختن دیگران، مقاصد آنها و حال و وضعیت شان را دارید؟ آیا دیگران نمی توانند به راحتی شما را غافلگیر کند. آیا شما انگیزه های اطرافیان و حتی آنهایی را که سعی می کنند انگیزه هایشان را از شما پنهان نگه دارند به راحتی تشخیص می دهید. اگر پاسخ تان مثبت است، یک امتیاز دیگر به هوش هیجانی تان بدهید.

 

آزرده خاطر نشدن

اگر شما شناخت خوبی از خودتان داشته باشید، دیگران به سختی می توانند شما را با حرف هایشان آزرده کنند. آیا اگر با شما در جمع شوخی کنند ناراحت نمی شوید؟ و یا حتی خودتان زمینه این کار را فراهم می کنید؟ چون به وضوح مرز میان شوخ طبعی و تحقیر را تشخیص می دهید.

 

قدرت "نه"گفتن

آیا شما می توانید به سادگی "نه" بگویید؟ 

تحقیقات در دانشگاه سن فرانسیسکو، کالیفرنیا نشان داده اند که، هرچقدر نه گفتن برای شما دشوارتر باشد، به همان میزان بیشتر احتمال تجربه استرس یا افسردگی در شما بالا می رود. 

 

"نه" گفتن به تعهدات جدید، وقتی هنوز تعهدات فعلی تان را به انجام نرساندید به شما شانس بیشتری برای موفقیت می دهد.افراد با هوش هیجانی بالا زمانی که لازم است "نه" بگویند، به سادگی آن را به کا ر می برند. 

 

گذر از اشتباه

آیا اشتباهات گذشته خود را مدام به خاطر می آورید یا بدون آن که آن ها را فراموش یا انکار کنید از آن فاصله می گیرید؟ افراد با هوش هیجانی بالا، خود را با اشتباهات شان یکی نمی بینند، اما آنها را فراموش نیز نمی کنند. 

 

بخشیدن بی توقع

آیا وقتی چیزی را به کس هدیه می دهید یا می بخشید از او توقع جبران دارید یا صرف هدیه دادن برای شما لذت بخش است؟ افراد با هوش هیجانی بالا از بخشش بدون توقع، لذت درونی می برند و روابطی قدرتمندی را برای خود می سازند زیرا برای دیگران اهمیت قائل اند.

 

کینه ورز نبودن

آیا اگر کسی شما را ناراحت کند یا به شما آسیب برساند کینه اش را به دل می گیرید یا او را می بخشید؟ تحقیقات نشان داده که حتی اندیشیدن به موضوع یا فردی که نسبت به او کینه دارید بدن شما را در وضعیت جنگ و گریز قرار می دهد.

 البته زمانی که تهدیدی قریب الوقوع است، چنین واکنشی برای حفظ بقای ما ضروری است، اما زمانی که تهدید، خاطره یا ذهنیتی از گذشته است، تکرار چنین استرسی، صرفا بدن را تخریب می کند و می تواند اثرات مخربی بر سلامتی ما داشته باشد.

 

راه ندادن به منفی بافان

وقتی با افراد منفی باف مواجه می شوید چه می کنید؟ آیا اجازه می دهید تا احساسات منفی آنها راجع به موضوع به شما هم تسری یابد یا خود را با کنترل احساساتتان از درگیر کردن با موضوع می رهانید؟ 

افراد با هوش هیجانی بالا، زمانی که با یک فرد منفی روبه رو می شوند، با رویکردی منطقی با وضعیت برخورد می کنند. آنها احساسات خود را در لحظه شناسایی کرده و اجازه نمی دهند خشم یا استیصال بر آتش آشفتگی شرایط دامن بزند. 

 

کمال گرا نبودن

آیا مدام خود را با موقعیت های آرمانی مقایسه می کنید و از این که در وضعیت کاملی نیستید خود را سرزنش می کنید؟ افراد با هوش هیجانی بالا، شرایط آرمانی را به عنوان مقصد هدف گذاری نمی کنند زیرا می دانند که چنین موقعیت هایی واقعی نیستند. ما انسانها، طبیعتا نقص پذیریم. 

 

شکرگزار داشته ها

آیا شما نیمه پر لیوان و داشته هایتان را می بینید یا نیمه خالی و نداشته هایتان را؟ صرف کردن زمان هایی برای برشمردن داشته هایتان، نه تنها کاری مثبت است، بلکه کمک می کند تا حال شما بهتر شود. 

تحقیقات دانشگاه دیویس کالیفرنیا، نشان داده اند که شکرگزاری به خاطر آنچه داریم تا 23 در صد باعث کاهش ترشح هورمون استرس در بدن می شود.

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

کنترل خشم

کنترل خشم

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

 

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

چگونه عصبانی می شویم  ؟

طبق نظر روانشناس خوب کلینیک روانشناسی انتخاب نو ، عصبانیت مثل سایر هیجان ها ، معلول باور ها و حرف هایی هست که به خودتان می زنید . همیشه نمی توان وقایع را انتخاب کرد اما می توانید نظرتان را در مورد وقایع انتخاب کنید . در جلسات مشاوره و یادگیری مهارت های کنترل عصبانیت می توانند این موهبت را در خود پرورش دهند . حق انتخاب باور ها و افکار سخت ترین رابطه ها را بهبود می بخشد . برای آن که افکار ها و باور ها را انتخاب کنید باید بر آن ها واقف شد و این کار دشواری می باشد زیرا که گاه بدون این که خودمان بدانیم در حال فکر کردن هستیم . مشاور روانشناس کلینیک مشاوره با استفاده از تمرین هایی می تواند به افراد در جهت افزایش انتخاب فکر و باور ها کمک کند . برخی از فکر ها موجب عصبانیت می شوند که به چند مورد از آن ها اشاره می کنیم :

غیر منصفانه در نظر گرفتن وقایع :  فرد اتفاق ها و وقایع زندگی روز مره را غیر منصفانه و ناعادلانه می بیند و این خود باعث می شود که فرد به مرحله ای از عصبانیت وارد شود .

فاجعه سازی : یا افتضاح سازی که وقایع زندگی را وحشتناک و هولناک می داند  و فرد این عقیده را دارد که توان تحمل کردنش را ندارد .

توقع : از دیگران متوقع می شود و با خود باید ها و نباید هایی را تعیین می کند و درگیر مطلق اندیشی می شود . 

سرزنش : شخص یا واقعه ای که به نظر فرد غیر منصفانه و زیانبار است سرزنش می کند .

 

هدف عصبانیت چیست ؟

مبنای عصبانیت باور ها می باشد و عصبانیت هدمند است و به فرد کمک می کند تابه خواسته هایش برسد  و بر سختی ها و مشکلات غلبه کند .زمانی که افراد نسبت به  راه های کنترل عصبانیت و هدف از عصبانیت آگاهی یابند نقش مهمی در بهتر شدن انتخاب ها و مدیریت عصبانیت خواهند داشت . روانشناس خوب مرکز روانشناسی به افرادی که در کنترل هیجانات خود به ویژه کنترل عصبانیت با مشکل مواجه هستند کمک بزرگی خواهد کرد و زندگی فردی ، خانوادگی و اجتماعی او را بهبود خواهد بخشید .  احساساتی که اغلب با عصبانیت همراه هستند عبارت اند از ، احساس گناه ، خستگی، ناکامی ، ناامیدی، فشار ، استرس، ناتوانی ، رنجش، طرد شدن و ... می باشد .

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

درک واقعیت زندگی

درس های زندگی که خیلی از ما سالها پیش آنها را فراگرفته ایم و هرازگاهی یادآوری شان می کنیم، به هر دلیلی ممکن است کاملا قبول شان نداشته باشیم یا درک شان نکنیم.

درک واقعیت های زندگی

1. عمر ما آدم ها، نسبتا کوتاه است

ما این را بارها شنیده ایم که زندگی کوتاه و گذراست و می دانیم که مرگ، سرنوشت همه ی ماست، اما همچنان وقتی کسی که او را می شناسیم از دنیا می رود، بسیار تعجب می کنیم و غافلگیر می شویم. درست مثل اینکه پله هایی را تند و تند به سمت بالا می رویم، ذهن و حواس مان جای دیگریست و متوجه پله ی آخر نمی شویم، انتظار داریم پله ها ادامه داشته باشند، در نتیجه غافلگیر می شویم، انگار فکر می کردیم قرار نیست این پله ها زمانی تمام شوند.

در لحظه زندگی کنید! مرگ را هم فراموش نکنید اما از آن هم نترسید. از زندگی ای بترسید که هرگز لمسش نکرده اید و دلیلش هم ترس تان بوده است. مرگ، بزرگ ترین شکست زندگی نیست. بزرگ ترین و دردناک ترین شکست و ناکامی چیزی است که در درون شما میمیرد در حالیکه هنوز زنده هستید. دلیر باشید و با شجاعت، قدم بعدی را بردارید.

 

2. ما همان زندگی را خواهیم داشت که خودمان آن را خلق می کنیم

زندگی شما متعلق به خودتان است. دیگران می توانند تشویق تان کنند و به شما انگیزه بدهند، اما نمی توانند برای شما تصمیم بگیرند. آنها می توانند با شما قدم بزنند، اما نمی توانند جای شما باشند. بنابراین اطمینان پیدا کنید که راهی که انتخاب کرده اید، همراستا با خواسته ها و الهامات درونی شماست و اگر زمانی احساس کردید باید چیزی را تغییر دهید، از تغییر نترسید. یادتان باشد اگر در ابتدای نردبانی باشید که می خواهید از آن بالا بروید، بهتر از این است که در بالای نردبانی باشید که دوست نداشتید از آن بالا بروید.

صبور و خلاق باشید و درک کنید که صبر، لزوما انتظار کشیدن نیست، بلکه توانایی حفظ نگرش مناسب هنگام تلاش در راهی است که به آن عقیده دارید. این زندگی شماست و تماما از انتخاب های شما ساخته می شود. بگذارید کلام و رفتارتان یکی باشد و باورهای تان را عملی کنید.

 

3. مشغله داشتن، لزوما به معنی کارآمد بودن نیست

مشغله داشتن، ارزش محسوب نمی شود. هر چند همه ی ما گاهی سرمان شلوغ می شود، اما بسیار اندک هستند کسانی که لازم است تمام وقت مشغله داشته باشند. مشکل اینجاست که نمی دانیم چطور بر اساس نیازهای ما و توانایی های مان زندگی کنیم، الویت بندی کنیم و هر وقت لازم بود «نه» بگوییم.

این روزها، مشغله داشتن به ندرت به معنی کارآمدی و بهره وری است. کافیست نگاهی به اطراف تان بیندازید؛ تعداد افراد پُر مشغله، بسیار بسیار بیشتر از افراد کارآمد و مفید است. افراد پُر مشغله، همیشه عجله دارند و تا آخر شب، در حال دویدن هستند! معمولا همیشه هم کارهایی نیمه تمام دارند که باعث نارضایتی خودشان و یا دیگران می شود. آنها وقت کافی برای خانواده های شان ندارند تا دور هم جمع شوند و معمولا هم کسر خواب دارند.

برنامه های روزانه شان در هم ریخته و نامشخص است و سیل ایمیل ها و پیام ها همیشه به طرف شان سرازیر است اما همه ی اینها ظواهری گول زننده و پوچ هستند که به فرد احساس مهم بودن می دهند در حالیکه پشت همه ی این مشغله ها، هیچ نتیجه ای وجود ندارد. افراد پُر مشغله مانند همستری هستند که روی یک چرخ ِ گردان، در حال درجا دویدن است!

هر چند ممکن است مشغله داشتن به ما احساس زنده بودن بدهد اما این حس، ماندگار نیست. نگذارید زمانی برسد که آرزو کنید ای کاش کمتر خودتان را درگیر چیزهای بی ارزش می کردید و بیشتر از زندگی لذت می بردید.

 

4. همیشه قبل از موفقیت، شکست هایی وجود دارد

بیشتر اشتباهات، اجتناب ناپذیر هستند. یاد بگیرید که خودتان را ببخشید. مرتکب اشتباه شدن هیچ ایرادی ندارد، بلکه این عبرت نگرفتن است که می تواند مشکل ساز باشد.

اگر از شکست خیلی هراس داشته باشید احتمالا نخواهید توانست کارهای لازم برای موفقیت را انجام دهید. شما باید تفاوت بین یک مبتدی و چیره دست را بدانید؛ فرد چیره دست، زمانی که فرد مبتدی هنوز تلاشی نکرده و خسته نشده است، بارها شکست خوده است.

 

5. برای بخشیدن، لازم نیست منتظر عذر خواهی بمانید

اگر یاد بگیرید بدون شنیدن عذر خواهی ها، ببخشید، زندگی برای تان خیلی ساده تر خواهد شد. کلید رضایت از زندگی این است که بابت هر تجربه ای، چه منفی و چه مثبت، قدردان باشید. کینه داشتن از گذشته ها و ادامه دادن به دلخوری ها، روشی قطعی برای اتلاف شادی امروزتان است. وقتی کسی را می بخشید، در واقع تضمینی برای خودتان است که اجازه ندهید گذشته ی غیرقابل تغییر، الان تان را نابود کند. بخشیدن ربطی به آزاد کردن فرد مجرم ندارد، بلکه منظور این است که خودتان را دچار اسارت ابدی ِ بغض و کینه، نکنید.

 

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

تست mbti

در نظریه یونگ، هشت الگوی رفتاری انسان معرفی شد. بریگز و مایرز ایده‌های یونگ را در مورد این الگوهای ذهنی توسعه دادند و در نهایت نقش آنها را در مفهوم و توصیف انواع شخصیت‌ها در تست MBTI گنجاندند.

نظریه کارل یونگ در شناخت الگوهای رفتاری در سال ۱۹۲۰ عنوان شد و بعد ایزابل مایرز آن را قالب تست MBTI در سال ۱۹۶۲ تکمیل و چاپ کرد. گفته می‌شود سالانه، بیش از دو میلیون نفر این تست را در سراسر جهان انجام می‌دهند و از آن برای شخصیت شناسی استفاده می‌کنند. شرکت‌ها نیز از این تست برای شناسایی ویژگی‌های شخصیتی و بهبود عملکرد انسانی استفاده می‌کنند.

تست بریگز و مایرز نوعی ارزیابی است که در آن شخصیت فرد را با توجه به چهار معیار اصلی مورد بررسی قرار می‌گیرد که در آن هر حرف مربوط به یک اولویت یا گرایش شخصیتی خاص است. این معیارها برون گرا یا درون گرا بودن، شهودی یا حسی بوده، ادراکی یا قضاوتی بودن و در نهایت احساسی یا منطقی بودن هستند.

این تست از ۹۳ سوال تشکیل شده است و انجام آن معمولاً حدود ۱۰ دقیقه طول می‌کشد. هیچ جواب درست یا غلطی در تست MBTI وجود ندارد. به طور معمول از افرادی که قصد دارند تا این تست را انجام دهند، خواسته می‌شود که بدون هیچ تاثیرپذیری به سوالات پاسخ دهند.

همان‌طور که گفتیم، این تست چهار دسته بندی اصلی شخصیتی را نشان می‌دهد که در مجموع این دسته بندی‌ها ۱۶ تیپ شخصیتی را تشکیل می‌دهند. تئوری پشت تست بریگز و مایرز مبتنی بر این واقعیت است که جمعیت جهان از این ۱۶ تیپ شخصیتی هستند.

چه کسانی تست MBTI  را ایجاد کردند؟

تست شخصیتMBTI بر مبنای نتایج تحقیقات روانشناس مشهور سوئیسی، یونگ، شکل گرفت. کارل یونگ معتقد بود اگر بتوان زیربنای ذهنی، برداشت‌ها و نگرش‌های اشخاص را شناخت، می‌توان رفتارهای آنها را پیش‌بینی کرد. او در این خصوص نظریات ارزشمندی را ارائه کرد.

سال‌ها بعد دو دانشمند دیگر به نام‌های بریگز و مایرز با استفاده از نظرات و نتایج تحقیقات یونگ و انجام برخی پژوهش‌ها در حوزه شخصیت‌شناسی، تست شخصیت MBTI را طراحی کردند. آنها چهار بعد (ترجیح) شخصیتی و شانزده تیپ شخصیتی را در افراد شناسایی کردند. به عبارتی آنها همه افراد روی زمین را در 16 تیپ شخصیتی دسته بندی کردند که بر اساس تست MBTI می‌توان به تیپ شخصیتی آنها پی برد. ترجیحات شخصیتی، ویژگی‌هایی در افراد هستند که برای آنها راحت‌تر و بهتر بوده و انجامشان نیاز به تمرکز، صرف انرژی و زمان کمتری دارد. به‌عنوان مثال فردی که ترجیح برون‌گرایی دارد، وقتی در جمع است، با افراد دیگر در ارتباط و در کانون توجه است، احساس بهتری دارد و انرژی بیشتری می‌گیرد. در ضمن برقراری ارتباط  با دیگران برای او کاری آسان، بدون زحمت و لذت‌بخش است.

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

رفتار

رفتار

رفتار پاسخی است که ارگانیسم به انگیزه بیرونی می‌دهد. به بیان دیگر رفتار واکنشی است که در برابر یک عمل یا کنش بیرونی از موجود زنده سر می‌زند. این رفتار در انسان پیچیده‌تر از سایر موجودات است. دلیل این پیچیدگی فرایندهای ذهنی گسترده و در هم فرورفته انسان است که روی هم رفته موضوع دانش روانشناسی را تشکیل می‌دهد. انسان می‌تواند بدون به کار بردن هیچ کلامی و صرفاً با زبان بدن مفهومی را منتقل کند و این مسئله از فرایندهای طی شده در ذهن او نشات می‌گیرد؛ بنابراین این پیچیدگی‌های رفتاری انسان باید به‌طور کامل بررسی گردد که این امر در علمی به نام رفتارشناسی محقق می‌شود.

در علم روانشناسی رفتار کاربرد زیادی دارد و یکی از مهم‌ترین شیوه‌های کشف بیماری‌های روانی کشف از طریق مشاهده بالینی و سنجش رفتار است که از طریق متدهای علمی پژوهشی انجام می‌گردد. همچنین بر روی حالات گوناگون فرد هم نام‌هایی گذاشته شده که به رفتارهای مختلفی طبقه‌بندی می‌شوند.

هریک از ما، دانشجوی علوم رفتاری هستیم. همواره، از نخستین سال‌های زندگی، نظاره گر کارهای دیگران بوده؛ کوشیده‌ایم تا آنچه را که مشاهده می‌کنیم را تفسیر نماییم. در سراسر زندگی؛ فرد، مشغول مطالعه دیگران است. انسان، شیوه رفتار دیگران را تعمیم می‌دهد تا بتواند، آنچه که انجام خواهند داد را پیش‌بینی و توجیه کند. رفتار، امری تصادفی نیست؛ بلکه معلول است و در جهتی میل می‌کند که فرد (بر اساس منافعش)، آن را باور دارد. بدیهی ست که افراد، با هم متفاوت‌اند. افرادی که در وضعیت یکسان، قرار گیرند؛ کار مشابهی، نخواهند کرد؛ ولی، ثبات رویه، منشأ رفتار همه افراد است.

ثبات رویه در رفتار، اهمیت بسیار زیادی دارد؛ زیرا، بر اساس آن، می‌توان رفتار را پیش‌بینی کرد و در بیشتر موارد تابع نوعی نظم بوده و سازمان یافته هستند، رفتار دیگران، قابل پیش‌بینی ست (البته، این پیش‌بینی‌ها، صد در صد درست نخواهند بود). عموماً، رفتارها را می‌توان پیش‌بینی کرد و تحقیق سیستماتیک دربارهٔ رفتار، وسیله یا روشی، برای پیش‌بینی‌های دقیق و معقول است. دیدگاه به اصطلاح، عقل سلیم، دربارهٔ رفتار انسانی، چندان درست نیست. آنچه از نظر یک نفر، عقل سلیم است، از دیدگاه دیگری، «عقل سلیم»، محسوب نمی‌شود

رفتارگرایی

مکتبی که در اوائل قرن ۲۰ در ایالات متحده انجام شد نامش رفتارگرایی بود. هم‌زمان با این مکتب در علم آنروز روانشناسی دنیا مکاتب دیگری نیز بنیان‌گذاری شده بودند. سه مکتب بزرگ و همه گیر آن دوران رفتارگرایی و روانشناسی گشتالت و روانکاوی بودند. رفتارگرایی در میان این سه مکتب شهرت بیشتری یافته بود. بنیان‌گذار این مکتب واتسون بود که با انتشار «اعلامیه رفتارگرا» تأثیر عظیمی بر روانشناسی بر جای گذارد. این مکتب عقیده داشت که هر پدیده‌ای با یک محرک آغاز می‌شود وبا یک پاسخ پایان می‌گیرد و به همین دلیل به روانشناسی محرک-پاسخ نیز مشهور شده بود.

تفاوت رفتاری زن و مرد

پرخاشجویی

از خردسالی پسران پرخاشجوتر از دخترانند و مردان سالخورده نیز پرخاشجو تر از زنان سالخورده‌اند. در جمعیت بزهکاران و جنایتکاران همه جامعه‌ها عموماً مردان بسیار بیشتر از زنان است. رفتار پرخاشجویانه پسران بیشتر از دختران و زنان است و اگر استثنایی دیده می‌شود در مورد پرخاشجویی کلامی زنان است که پیش از مردان است. زنان بیشتر به حالت غیر مستقیم خشم و عصبانیت خودشان را نشان می‌دهند. این حالت میان مردم بدون اینکه با یکدیگر تماسی داشته باشند، به وجود می‌آید یا اینکه پشت سر آن‌ها مانند شایعه پراکنی، محروم‌سازی و حرفهای زشت و تهمتهای ناروا پیش می‌آید. البته خشم و غضب غیرمستقیم هم، در واقع همان پرخاشگری است؛ ولی می‌توان گفت ضربه زدن به صورت کسی یا آسیب جسمانی به او وارد کردن، نیاز به سطح بسیار پایین همدلی دارد در حالی که درحالت خشم و غضب کلامی چنین حالتی وجود ندارد. حتی اگر با این تفاوت ساده لوحانه مخالف باشید، بایستی بدانید عده‌ای ازمردم فکر می‌کنند برخورد پرخاشگری شفاهی و کلامی درست به اندازهٔ زد و خورد و پرتاب سنگ و مشت و لگد می‌تواندصدمه واردکند، با این حال بایستی به این نکته توجه داشته باشیدکه پرخاشگری غیر مستقیم نسبت به پرخاشگری مستقیم، نیاز به مهارت بیشتری در خواندن فکر دیگران دارد.

رخاشجویی تابع سه عامل است:

اول: تماییز یافتن مغز و دستگاه عصبی به صورت الگوی نر
دوم: میزان هورمونهای خون به خصوص اندروژن‌ها
سوم: رویدادها به خصوص محیط زندگی

پسران دو برابر دختران پرخاشجو هستند، نه تنها پرخاشجویی را شروع می‌کنند بلکه باعث آن نیز می‌شوند. جاه طلبی با پرخاشجویی کاملاً مربوط‌اند. هر دو به شدت رفتار وابسته‌اند.

علاقه‌ها و ارزشهای

نوع دوستی و توجه و صمیمیت و ارتباطهای شخصی و پرورش حمایتی ویژگی‌هایی از زن است که با آمادگی‌های نامبرده درمرد تفاوت آشکار دارد. علایق زیبا شناختی، اجتماعی و دینی زنان بیشتر است حال آنکه مردان به جنبه‌های سیاسی و تئوریک تمایل دارند. زنان بیش از مردان به مسائل اخلاقی توجه دارند و باحرارت به بی عدالتی اعتراض می‌کنند. پذیرش دیگران خصوصیت دیگری است که در جنس ماده نوع آدمی دیده می‌شود و آن عبارتست از گرایش آن‌ها به همجواری و لذت بردن از وجود مصاحب. دختر بچه‌های کودکستان بیشتر وقت خود را با همبازی‌ها صرف می‌کنند و حال آنکه پسر بچه‌ها با وسایل ورزشی و اسباب بازی سرگرم می‌شوند دختر بچه‌ها با از خود کوچکترها تمایل نشان می‌دهند و در بردن چیزهای سنگین به آن‌ها کمک می‌کنند در صورتی که پسر بچه‌ها به معاشرت با از خود بزرگترها تمایل دارند.از نظر دختران نکته مهم دوستی این است که بتوانند شخصی را پیداکنند تا با او صحبت کنند و هر روز ارتباط عاطفی و دوستی نزدیکتری با یکدیگر داشته باشند، بدون اینکه نیازی به توجه در رفتار و اعمال یکدیگر داشته باشند. دختران همچنین بیشتر مواقع به یکدیگر می‌چسبند تا ارتباط دوستانهٔ خودشان را نزدیکتر نشان دهند. آن‌ها رازهای شخصی خود را به یکدیگر می‌گویند و به نقاط ضعف و ترس‌ها و دلهره‌هایشان، نزد یکدیگر اعتراف می‌کنند. برعکس، پسران هیچگاه در خصوص نقاط ضعفشان چیزی به کسی نمی‌گویند. نکتهٔ متناقض در اینجا، این است که اگر چه دختران خیلی روابط دوستی خوبی بایکدیگر دارند ولی آن‌ها انرژی فوق‌العاده‌ای برای خبرچینی و شایعه پراکنی دارند. این‌طور به نظر می‌رسدکه دختران علاقهٔ زیادی به چنین کارهای خطرناکی دارند ولی همیشه نتیجهٔ مطلوب را در بیان و نشان دادن صمیمیت مشاهده کرده‌اند. پیامد تمام این موارد این است که ارتباط دوستی میان دختران و حتی قطع ارتباط آن‌ها با یکدیگر بسیار احساساتی است. اکثر پسران پس از سپری کردن دوران کودکی، دوستی‌های خود را بر اساس بازی‌هایی که انجام می‌دهند، پایه‌ریزی می‌کنند؛ بنابراین اگربازی فوتبال باشد، آن‌ها یک گروه را برای این کار انتخاب می‌کنند. اگر بخواهند اسکیت بازی کنند، گروه دیگری را برای دوستی برمی‌گزینند. این کار برای بسیاری از مردان کار چندان دشواری نیست زیرا با عده‌ای برای بازی گلف می‌روند و با عده‌ای دیگربرای بازی بیلیارد می‌روند. روش متفاوت در بازی میان دختران و پسران نشان می‌دهدکه دختران بیشتر مایلند جذب مفاهیم احساساتی روابط دوستی شوند تا بدین شکل به یک نفر نزدیک شوند یا اینکه در میان یک جمع یک نفر را به عنوان بهترین دوست خود انتخاب کنند. برعکس، پسران بیشتر به فعالیت‌ها و رقابت میان خودشان جلب می‌شوند. آن روی سکه چنین است که در دوستی پسران، به‌طور متوسط، میزان صمیمیت کمتری مشاهده می‌شود. در میان آن‌ها کمتر فداکاری دو جانبه، ارتباط نگاه و نزدیکی رفتار، دیده می‌شود. مردان به ندرت یکدیگر را در آغوش می‌گیرند. در سنین هشت سالگی و بالاتر اگر پسران بخواهند تماس فیزیکی با هم داشته باشند، این تماس در حدود کتک کاری و مشت و لگد است یا اینکه در نهایت با هم دوستانه دست بدهند. در حالی که زنان بیشتر در برخوردهایشان اظهار صمیمیت و نزدیکی می‌کنند.

مشاهدات رفتاری در پسران و دختران شش ساله، شش جامعه متفاوت انجام گرفت در همه این جامعه هادختران رفتاری توأم با نفوذ و پرورش و مسئولیت از خود نشان دادند که این سه چیز را مادر نبت به فرزندش دارد. پسران همه این فرهنگها به عکس بیشتر از دختران به حمله بدنی و پرخاشجویی اقدام می‌کنند که این تفاوت رفتار ناشی از تفاوت فیزیولوژیک دو جنس است.

تأثیر اجتماع

مرد قویتر ولی آسیب‌پذیر تر از زن است. استقلال و اتکای به نفس بیشتری دارد، حادثه جو و پرخاشجوتر است، جاه طلبی و رقابت در او قوی تر است، استعداد فضایی و عددی و مکانیکی بیشتر دارد و دنیا را بر حسب اشیا و نظریه‌ها و تئوری‌ها تعبیر می‌کند.

زن دارای آنگونه استعدادهای حسی است که ارتباطات بین افراد راتسهیل می‌کند، زودتر از مرد از نظر ساخت بدن و روانی بالغ می‌شود، مهارتهای کلامی اش زودرس و استادانه‌اند، بیشتر به مراقبت و توجه به دیگران تمایل دارند، زود جوش و سازگار تر است و دنیا را با دید اخلاقی و زیباشناسی می‌نگرد. این زیر بنای زیستی از لحظه به دنیا آمدن تحت تأثیر بسیاری از عوامل اجتماعی و فرهنگی قرار می‌گیرد؛ مثلاً مادر به وراجی‌های دختر بیشتر توجه دارد و آن راتقلید و تقویت می‌کند و با این عمل بر تمایل بعدی دختر به استفاده از استعداد کلامی می‌افزاید. در سه سالگی پسرشناختن پدر و تقلید رفتار او و دختر شناختن مادر و تقلید رفتار او را آغاز می‌کند. هر یک در راه تقلید کارها و پذیرش علایق و ارزشهای هم جنس خود تلاش می‌کند.

وجود تفاوت در دو جنس یک واقعیت بی چون و چرای زیستی است. اما اینکه بر اساس این تفاوتها باید زن و مرد را متفاوت به بار آورد یا نه به تصمیم جامعه مربوط است. برابری به معنای همانندی نیست. جامعه‌های متمدن عموماً برای مردان و زنان حقوق برابر قائل اند و اینها حقوقی هستند که جامعه بدون انکار تفاوتهای زیستی، به رضا و رغبت به همه افراد داده‌است.

بنا براین دلیلی ندارد که به زن و مرد در برابر انجام کار معینی حقوق متفاوت بدهند. وقتی زنی یا مردی برای کاری انتخاب می‌شود متناسب بودن او برای آن کار مطرح است نه جنسش.

در استعداد و علایق مردان و زنان به آن اندازه تفاوت وجود ندارد که جهان مردان از جهان زنان جدا در نظر گرفته شود. درست است که در مشاغل و مدیریت تفاوتهایی به چشم می‌خورد ولی تفاوتها نسبی است. جاه طلبی زنان به اصطلاح افقی است نه عمودی و عموماً می‌خواهند میان خانواده و کار موازنه برقرار باشد و کاری راضی‌کننده داشته باشند و کمتر در پی آنند که در شغلی که دارند به عالی‌ترین مقام برسند و کارها را وسواسی تر انجام و به اکراه کار خود را به دیگران می‌سپارند.'

اکنون وقت آن است که زنان با توجه به تفاوتهایی که از نظر زیست‌شناسی و روانشناسی با مردان دارند، به جای ستیز بی‌حاصل با مردان، آنان را متوجه نقشهای اساسی خود کنند و ارزش و اهمیت استعدادها و مهارتهای اختصاصی خود را بیش از بیش به مردان بنمایانند.

برای به دست آوردن برتری‌های اجتماعی مردان از قدرت فیزیکی استفاده می‌کنند یا اینکه به زور متوسل می‌شوند یا رفتارهای دیگری که شاید چندان هم شایسته نباشند، از خود بروز می‌دهند. به همین دلیل است که در بسیاری از گونه‌ها، مردان بزرگتر، قویتر و جسورتر از زنان هستند. لیاقت و کارایی مردان نه تنها در رفتارشان بلکه در قدرت و رتبه و مقام آن‌ها نیز مشاهده می‌شود و این صفات توسط زنان، برگزیده می‌شود. این صفات ممکن است نه تنها در قدرت فیزیکی بلکه درتوانایی و رسیدن به قله‌های رفیع موفقیت و مقام‌های بالای اجتماعی نیز، مشاهده شوند. فقدان حس همدلی سبب می‌شود راحت‌تر باکسی دعواکنید یا حتی با او بجنگید یا با روش‌های نه چندان خشن، آن‌ها را در رقابت کنار بگذارید یا حتی زمانی که شخصی برایتان هیج سود و منفعتی نداشته باشد، او را به راحتی از زندگیتان بیرون کنید واقع امر این است پرورش به معنی اعم واخص کار ویژه زنان است و بسیاری از آنان به چنین کاری رضایت دارند. مهم آن است که نباید ان را کسرشان خود بدانند زیرا ایمنی عاطفی نسلهای آینده به زنان وابسته است.

آخرین کلام این است که اندیشه برتری جنس مرد بر زن یا زن بر مرد اندیشه‌ای باطل است. برای دوام بشریت دو جنس اهمیت و ارزش برابر دارند و اگر دیده می‌شود در گذشته و حال زنان بسیاری از نقاط دنیا به اصطلاح در استثمار مردانند، سوء استفاده از بعضی خصوصیتهای زیستی است: از جمله پرخاشجویی مرد و گرایش عمومی زنان به اطاعت.

  • حسین کرمی