تأثیر افسردگی بر مغز

افسردگی اختلالی است که با تغییر مسیرهای عصبی، سیناپسها و اندازهی هیپوکامپ در مغز تغییرات عمدهای را اعمال میکند. زمانی که افسردگی دارید احساس خستگی و خوابآلودگی میکنید؛ افسردگی منجر به از بین رفتن ارتباط بین سلولها میشود و به همین دلیل مغز مجبور میشود برای پردازش اطلاعات، احساسات و به یاد سپاری وقایع تلاش بیشتری به خرج دهد. در نهایت احساس خستگی و خوابآلودگی ناشی از افسردگی در فرد مبتلا زیاد میشود. در ادامه به تأثیرات افسردگی بر بخشهای مختلف مغز پرداختهایم.
افسردگی بر کدام بخشهای مغز تأثیر میگذارد؟
سه قسمت مهم در مغز وجود دارد که به نظر میرسد در افسردگی اساسی نقش مهمی داشته باشند:
هیپوکامپ
هیپوکامپ در نزدیکی مرکز مغز قرار دارد. این بخش وظیفه ذخیره سازی حافظه و رویدادها را به عهده دارد، همچنین تولید هورمون کورتیزول را تنظیم میکند. بدن در زمان استرس جسمی یا روانی و افسردگی، کورتیزول آزاد میکند. مشکلات زمانی رخ میدهند که به دلیل یک رویداد استرس زا یا عدم تعادل شیمیایی در مغز، کورتیزول بیش از حد وارد مغز میشود.
به طور طبیعی نورونهای مغزی در بزرگسالی در بخشی از هیپوکامپ به نام شکنج دندانه دار تولید میشوند. در افراد مبتلا به افسردگی، افزایش سطح کورتیزول، روند ساخته شدن نورونهای جدید را کند کرده و باعث از بین رفتن نورونهای هیپوکامپ میشود. همین جریانات، عمدهترین مشکل افسردهها یعنی مشکل حافظه را به وجود میآورد. برای اطلاع از دیگر علائم افسردگی کلیک کنید.
تأثیر افسردگی بر قشر پیش پیشانی مغز
قشر پیش پیشانی درون مغز و در قسمت جلوی پیشانی واقع شده است. این قسمت مسئول تنظیم احساسات، تصمیم گیری و شکل گیری خاطرات و حافظه است. هنگامی که بدن مقدار بیش از حد کورتیزول را تولید میکند، این جریان باعث کوچک شدن قشر پیش پیشانی میشود. به همین علت است که بیماران افسرده، احساسات و خلق پر نوسانی دارند و نمیتوانند هیجانات خود را تنظیم کنند.
تأثیر افسردگی بر بخش آمیگدال مغز
آمیگدال قسمتی از مغز است که پاسخهای احساسی، مثل ترس یا لذت را تسهیل میکند. در افراد مبتلا به افسردگی، آمیگدال به دلیل مواجه شدن با سطح بالای کورتیزول بزرگتر و فعالتر میشود. چنین وضعیتی در آمیگدال به همراه فعالیتهای غیر عادی در بخشهای دیگر مغز، میتواند باعث اختلال در خواب و فعالیت شود. به همین علت فرد افسرده سخت به خواب میرود و نمیتواند فعالیتهای زیادی انجام دهد. همچنین باعث نامنظم شدن هورمونها و سایر مواد شیمیایی مغز شده و عوارض بیشتری به دنبال دارد.
به طور کلی سطح کورتیزول بالا نقش مهمی در تغییر ساختار فیزیکی و فعالیتهای شیمیایی مغز دارد که باعث شروع روند افسردگی میشود. معمولا، سطح کورتیزول در صبح بالاتر است و شبها کاهش مییابد اما در افراد افسرده سطح کورتیزول حتی در شب نیز افزایش پیدا میکند.
شایعترین علل افسردگی چیست؟
مطالعات نشان میدهند که افسردگی بیشتر وابسته به عوامل اضطرابزای متعددی است که در زندگی تجربه میشوند و اثراتشان تجمعی است. هرچه در طول زمان اضطرابهای بیشتری تجربه شوند، احتمال افسرده شدن بیشتر است. از دست دادن یک رابطه مهم به دلیل مرگ یا طلاق یکی از عوامل اضطراب اصلی است که نیاز به مراقبت قابل توجه دارد.
تنهایی یک عامل اضطرابزای فیزیکی و احساسی است. نرخ تنهایی در میان سالمندان بالاست و در میان جوانانی که دوستان نزدیکی ندارند، در حال افزایش است. از دست دادن شغل یا تهدید از دست دادن شغل یکی از منابع نگرانی مداوم است. در غیاب مهارتهای مقابله، حتی مشکلات کوچک در مسیر زندگی تبدیل به عوامل اضطرابزای محیطی میشوند.
آیا ممکن است علل افسردگی، محرکهای پنهان باشد؟
گرچه افسردگی اغلب در پاسخ به نوعی شکست بروز پیدا میکند، میتواند به طور ناگهانی و یا بدون علت واضحی نیز ظاهر شود. افسردگی حتی ممکن است در زمانی که زندگی بسیار خوب به نظر میرسد، ایجاد شود. چیزی که اغلب از ضمیر خودآگاه پنهان است، باورهای اساسی فرد در مورد زندگی و عشق و کار یا شیوه توجیه پیچوخمهای زندگی است که اغلب در خانه و در اوایل زندگی یاد گرفته میشوند.
به علاوه افراد ممکن است به اهدافی که مدتها به دنبال آن بودهاند، برسند و در نهایت به این نتیجه برسند که آن پاداش عاطفی مورد انتظار خود را دریافت نکردهاند. در چنین مواردی، افراد ممکن است احساس کنند که حق ندارند افسرده باشند و ممکن است حتی از افسرده بودن احساس شرم داشته باشند. رفتاردرمانی شناختی، بسیار در اصلاح چنین نقطه نظرات مشکلسازی موثر است.
طرز تفکر چگونه میتواند بر علل افسردگی تاثیر میگذارد؟

غصه خوردن بیش از حد برای اشتباهات و تجربیات ناخوشایند، رسیدن به نتایج مصیبتآمیز تنها با یک یا دو شکست، تعمیم دادن بیش از حد با شواهد محدود همه خطاهای تفکر یا انحرافات شناختی هستند که به شدت با افسردگی در ارتباطند.
چنین تفکری مغز را در منفیبافی غرق کرده و اگر بررسی و درمان نشود، باعث شک کردن به خود و ناامیدی میشود. به علاوه مطالعات نشان میدهد که طرز فکرهای منفی مانند مصیبت جلوه دادن وقایع، واقعا فیزیولوژی بدن را تغییر میدهند. محققان دریافتهاند که این افکار واکنشپذیری نسبت به تحریکات دردناک و سطح هورمونهای کورتیزول و عوامل پیشالتهابی را در بدن بالا میبرند. پاسخ التهابی باعث تغییرات رفتاری وابسته به بیماری و افسردگی از قبیل خستگی، زمان واکنش آهستهتر، کندی شناخت و از دست دادن اشتها میشود.
روان درمانی چگونه عمل می کند؟
این بستگی به شکل درمانی که شما اتخاذ کردهاید ،دارد. تنها در میان گذاشتن نگرانی هایتان، با شخصی دیگر می تواند مفید باشد. چون شماحس میکنید که با مشکلات خود تنها گذاشته نشده اید و حمایت می شوید
ـ رفتار درمانی شناختی به شما کمک می کند ایدههایی را که باعث افسردگی تان شده است را بررسی کرده و تغییر دهید
ـ مشاوره می تواند به شما کمک کند در مورد حس تان راجع به زندگی و دیگر افراد شناخت بهتری بدست آورید
ـ درمانهای دینامیک به شما کمک می کندکه متوجه شوید که تجارب گذشتهتان چگونه ممکن است روی زندگی حال حاضر شما تاثیر بگذارد
صحبت کردن در گروه می تواند در تغییر نحوه رفتارتان بادیگران مفید باشد.در گروه این شانس را دارید که بشنوید دیگران چگونه به شما نگاه می کنند و فرصت برای بررسی روشهای مختلف رفتار و گفتگو موجود است
ممنون از اطلاعات مفیدتون
سلام به وبلاگ من هم سربزنید
دنبال کنید دنبال میکنم روزنامه فلوریدا (blog.ir)