«حالا ببینم چی میشه… حالا باشه تا فردا… عمرم گذشت، به هیچجا نرسیدم…» جملههای آشنایی هستند، نه؟ احتمالا میدانید گوینده آنها کیست. اینها کلماتی هستند که تقریبا هر روز از دهان خودتان خارج میشوند! البته شما تنها نیستید. به همان اندازه که تعداد افراد موفق در دنیا زیاد است، آدمهایی هم هستند که هرگز به جایی نمیرسند. حالا شما در کدام دسته قرار میگیرید و چرا؟ آیا میتوانید عواملی را شناسایی کنید که از موانع شما برای رسیدن به هدف هستند؟ مطلبی که در ادامه میخوانید، برگرفته از بحث مهمی است که در صفحه اینستاگرام چطور با شما کاربران عزیز مطرح کردیم و درباره آن با هم به نتایجی رسیدیم. با بررسی دیدگاههای خود شما، عواملی را که مانع از رسیدن به خواستههایمان میشوند، دستهبندی کردیم و در نهایت، با استفاده از منابع معتبر به ریشهیابی مهمترین این عوامل پرداختیم. اینک حاصل این ارزیابیها را در این مقاله گنجاندهایم تا یاد بگیریم چطور بر موانعی که در مسیر رسیدن به هدفهایمان قرار میگیرند، غلبه کنیم. با ما همراه باشید.
۱. تنبلی: مهمترین عاملی که نمیگذارد به اهدافمان برسیم
بر اساس آمار این نظرسنجی، تنبلی ۳۱ درصد از کل دیدگاهها را به خودش اختصاص داده است. واقعا چرا احساس تنبلی تا این اندازه در بین بیشتر مردم دنیا شایع است؟
تنبلی یک عادت تدریجی است و بهمرور زمان شکل میگیرد. این احساس بهدلیل وجود میلی شدید برای لمدادن و وقتگذراندن ایجاد میشود و ناشی از مقاومت مداوم ما در برابر کار و تلاش است. تنبلی لذتی کوتاهمدت است که در بلندمدت به حسرتی دائمی از نرسیدن به اهدافمان منجر خواهد شد.
تنبلی هم ازلحاظ فکری و هم ازلحاظ جسمی، بهمعنای اهمیتندادن به شرایط موجود است. کارهای زیادی داریم که باید انجامشان دهیم، اما بهدلیل بیتفاوتی یا بی انگیزگی بهسمتشان نمیرویم.
تفاوت تنبلی با اتلاف وقت
در اینجا باید مشخص کنیم که تنبلی با به تعویق انداختن کارها یا همان اتلاف وقت (که در بخش آخر توضیح خواهیم داد) کاملا متفاوت است. وقتی کاری را به تعویق میاندازیم و مثلا میگوییم «بعدا انجامش میدم» یا «بمونه فردا»، میل انجام کار را داریم اما تردید برای انجام آن، سدّ راهمان میشود. اما در تنبلی، تمایل شدیدی داریم که کار خاصی انجام ندهیم. دوست نداریم با مصرف انرژی، خودمان را ازنظر ذهنی و جسمی خسته کنیم. البته شاید اگر از پیامدهای تنبلی و بیماریهایی که بهدلیل تنبلی ممکن است سراغمان بیایند خبر داشتیم، حتی یک دقیقه به تنبلی ادامه نمیدادیم. فقط برای نمونه به چند مشکل پزشکی ناشی از تنبلی و بیتحرکی توجه کنید:
- اختلالات روانی و افسردگی؛
- گردش خون ضعیف بدن؛
- کاهش قدرت و کارایی اعضای بدن بهدلیل نرسیدن خون کافی به آنها و در نتیجه کاهش انرژی؛
- ضعیف شدن حافظه.
راهکارهای رفع تنبلی
برای درمان تنبلی چهار مرحله زیر را انجام دهید:
- دلایل احساس تنبلی را در خودتان مشخص کنید؛
- پیامدهای بلندمدت تنبلی را شناسایی کنید؛
- اهداف قابلدستیابی و چالشبرانگیزی برای خودتان تعیین کنید (تعیین هدف)؛
- با گامهای کوچک شروع کنید و هر گام را بلافاصله انجام دهید.
دو نکته بسیار مهم
- توجه کنید یکی از مواردی که ممکن است با تنبلی اشتباه گرفته شود، کاهش انرژی ناشی از خستگی زیاد است. وقتی از خستگی تمایل به کارکردن ندارید، یعنی بدنتان به استراحت نیاز دارد. این ارتباطی به تنبلی ندارد.
- یکی از دلایل تنبلی ممکن است کم کاری تیروئید باشد. افرادی که با این مشکل مواجه هستند معمولا تنبلاند و انرژی ندارند؛ بنابراین این مورد هم به تنبلی ناشی از بیتفاوتی ارتباطی ندارد. اگر احساس میکنید اینطور است، حتما به پزشک مراجعه کنید.
۲. بیانگیزگی: چراهایی که پاسخ ندارند
دومین عامل مهم از دیدگاه کاربران که ۲۳ درصد از کل آنها را شامل میشود، نداشتن انگیزه برای انجام کارهای مختلف است. یکی از مهمترین دلایل بیانگیزگی این است که شما در برابر پرسش «چرا؟» پاسخی ندارید. مثلا اگر از خودتان بپرسید که «چرا میخواهم درسم را ادامه بدهم» و نتوانید برای آن جوابی بیاورید، یعنی انگیزه ندارید.
برای رفع مشکل بی انگیزه بودن، باید برای چراهایتان پاسخ پیدا کنید؛ حتی اگر این پاسخ بهشکل مستقیم با آن ارتباط نداشته باشد. این پاسخها همان انگیزههایتان هستند. به مثالهای زیر توجه کنید:
- انگیزه ندارم برم دنبال کار. چرا باید برم؟ این کار هیچ وقت موردعلاقهام نبود.
راه ایجاد انگیزه: شاید این کار رؤیای من نبود، اما با انجامش میتونم خواستههای بچهام رو برآورده کنم و بچهام برای من مهمتره.
- باید درسم رو ادامه بدم. اما چرا باید همین رشته رو ادامه بدم؟ این رشته رو دوست نداشتم.
راه ایجاد انگیزه: این رشته رو دوست نداشتم، اما حالا که اینو خوندم، با ادامهدادنش ممکنه توی شغلم ارتقا پیدا کنم. شغلم برام مهمتره.
در اینجا نکته مهمی وجود دارد: پاسخهایی که پیدا میکنید باید آنقدر برایتان مهم باشند که در شما ایجاد انگیزه کنند. اگر واقعا برایتان اهمیت ندارند، خودتان را گول نزنید. در این شرایط باید بهدنبال اهداف دیگری باشید و با آنها برای خودتان انگیزه ایجاد کنید.
ارتباط بیانگیزگی با تنبلی
به یاد داشته باشید که بیانگیزگی خودش سبب میشود کمکم به تنبلی عادت کنیم. البته افرادی که از سرِ بیانگیزگی تنبل میشوند، تفاوتی مهم با آدمهایی دارند که از سرِ بیتفاوتی تنبلی میکنند: این دسته از افراد بهمحض یافتن یک منبع الهام، زندگیشان را بهکل تغییر خواهند داد. از سوی دیگر بیانگیزگی باعث میشود بهتعویقانداختن کارها برایمان راحت شود. این چیزی است که دانشمندان آن را «ناسازگاری زمانی» مینامند؛ یعنی خودِ فعلی ما میگوید بعدا، اما خودِ آیندهٔ ما میگوید حالا. در این شرایط یک فعالیت جایگزین (مانند بازی ویدئویی یا مهمانیرفتن) را که لذتبخشتر است انتخاب میکنیم و کار مهمتر را به تعویق میاندازیم. بنابراین بیانگیزگی را سرسری نگیرید و از روشی که گفته شد، استفاده کنید تا از پیامدهای آن دور بمانید.
۳. بیبرنامگی: دویدن در مسیری بیانتها
اما عامل مهم دیگری که ۱۴ درصد از آمار نظرسنجی را به خودش اختصاص داده است، بیبرنامگی است. افراد زیادی هستند که برنامه ریزی را مسخره میدانند و فکر میکنند آنهایی که هر روزشان با برنامه پیش میرود، از کره ماه آمدهاند. اما خیلیها میدانند که بیبرنامگی میتواند سدّ راه رسیدن آنها به اهدافشان شود، پس مشکلشان چیست؟ اینکه برنامهریزی را بلد نیستند.
بسیاری از ما دوست داریم که هر روز برنامهای بچینیم و طبق آن پیش برویم، اما معمولا شیوههای صحیح برنامهریزی را بلد نیستیم و با برنامهریزی اشتباه، همان انگیزههای جزئی را هم نابود میکنیم.
برنامهریزی به این معنا نیست که از صبح که بیدار میشویم، باید یک دفتر برداریم و برای تمام ساعات روز تا هنگام خواب برنامه بنویسیم و دقیقا طبق همان برنامه پیش برویم. واقعا چه کسی میتواند طبق یک برنامۀ دقیق پیش برود؟ یعنی اصلا امکان ندارد هیچ اتفاق غیرمنتظرهای بیفتد؟ افرادی که به این شیوه برنامهریزی میکنند با کوچکترین خللی که در برنامهشان ایجاد میشود، به هم میریزند و دیگر نمیتوانند هیچکدام از کارهای روزمرهشان را انجام دهند.
انواع برنامهریزی
برنامهریزی باید به دو صورت انجام شود: برنامههای کلیِ بلندمدت و برنامههای روزانه کوتاهمدت.
برای برنامهریزی صحیح مراحل زیر را دنبال کنید:
برنامهریزی بلندمدت
- قبل از هر چیز باید اهدافتان را در زندگی فهرست کنید.
- درباره بازه زمانی هریک از آنها فکر کنید. سعی کنید برای هرکدام مهلتی را در بلندمدت تعیین کنید، مثلا «من تا سال بعد میخوام دوره آموزشی آرایشگری رو تموم کنم».
- حتما بهشکل کاملا واضح اهدافتان را روی کاغذ بنویسید. برای هر هدف یک صفحه جداگانه درنظر بگیرید.
- برای هر هدف، هر چیزی را که نیاز دارید یا هر کاری را که باید برایش انجام دهید یادداشت کنید.
- همیشه فهرستتان را مرور کنید و آن را بهروز نگه دارید. هر تغییری را که در اهدافتان ایجاد میکنید یادداشت کنید.
برنامهریزی روزانه
برای برنامه ریزی روزانه، بهترین روش این است که اول با روش آزمونوخطا قلق خودتان را پیدا کنید. قانونش این است که کارهای سختتر در ابتدای روز انجام شوند؛ اما باز هم این بستگی به شرایط خودتان دارد. بعضی از ما در برخی از ساعتهای روز یا شب تمرکز بیشتری داریم؛ بنابراین بهتر است کارهای مهمتر را که به تمرکز بیشتری نیاز دارند برای همان ساعتهایی بگذاریم که راحتتر هستیم.
- از صبح که بیدار میشوید، سعی کنید اهداف کوتاهمدتی را تا ظهر طی بازههای زمانی کوتاه بنویسید و در همان زمان آنها را انجام دهید.
- اگر برنامه به هم خورد، کاری را که از دست دادید کنار بگذارید و کار بعدی را سر وقتش انجام دهید. اما اگر اولویت با کار اولتان بوده است، باید برنامه را تغییر دهید.
- در مرحله بعد برای ساعات عصر برنامهریزی کنید.
- از یک دفتر تقویم سال جاری استفاده کنید؛ به این ترتیب، برنامههایتان را در روزی که هستید مینویسید. پس از مدتی، برنامهریزی به این شیوه برایتان عادت میشود.
- زیاد وسواس به خرج ندهید (رسم جدول، خطکشی و استفاده از خودکارهای رنگی واقعا ضرورتی ندارد). قرار نیست وقت زیادی را فقط برای برنامهریزی تلف کنید.