روانشناسی

مقاله های روانشناسی که در موضوع های مختلف به شما کمک میکند.

روانشناسی

مقاله های روانشناسی که در موضوع های مختلف به شما کمک میکند.

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بنابر پژوهش‌های تازه، حل کردن معما به تقویت ذهن و سلامتی مغز کمک می‌کند و جلوی ضعیف شدن مهارت‌های شناختی را می‌گیرد. یافته‌های پژوهشی که چندی پیش در مجله? جهانی روان‌شناسی سالمندی منتشر شد، نشان می‌دهد هر چه افرادِ بالای 50 سال بیشتر به بازی‌هایی مانند سودوکو و جدول کلمات متقاطع بپردازند، عملکرد مغزشان بهتر است. در این مقاله به پژوهشی درباره? تأثیر حل کردن جدول و سودوکو بر سلامتی می‌پردازیم.

در پژوهشی با حضور 19 هزار و 100 شرکت‌کننده، به افرادی که عادت به حل چیستان دارند، انواع آزمون‌ها ارائه و از آنها خواسته شد آزمون‌ها را حل کنند. این آزمون‌ها را به‌طور آنلاین به شرکت‌کنندگان ارائه کردند و از آنها خواستند نتایج و تغییرات را اعلام کنند. بنابر یافته‌ها، روشن شد هرچه آدم‌ها بیشتر اهل حل کردن انواع معما مانند سودوکو باشند، بهتر از عهده? انواع آزمون‌ها برمی‌آیند. بر مبنای این پژوهش، عملکرد مغزِ افرادی که عادت به حل معما دارند معادل عملکرد مغز افرادی‌ است که دست‌کم 10 سال از آنها جوان‌ترند. در سوی دیگر، در آزمون‌های مربوط به حافظه? کوتاه‌مدت، عملکرد مغز معمادوستان معادل عملکرد مغز افرادی بود که 8 سال از آنها کوچک‌ترند.

بنابر گفته? دکتر «آن کربت» (Ann Corbett)، سرپرست پژوهشگران و استاد دانشگاه پزشکی اِکستر، پیشرفت روشنی دیده می‌شود در سرعت و دقت عملکردِ شرکت‌کنندگانی که به حل معما علاقه دارند. در برخی موارد این پیشرفت چشمگیر است.

هرچند نمی‌توانیم ادعا کنیم که حل چنین معماهایی احتمال ابتلا به زوال عقل را کاهش می‌دهد، اما این پژوهش نتایج پژوهش‌های پیشین را، مبنی بر تأثیر مثبت حل کردن جدول و معما بر عملکرد بهتر مغز برای سال‌های طولانی‌تر، تأیید می‌کند.

پژوهشگران مایل‌اند تحقیقاتشان را با همین شرکت‌کنندگان و در گذر زمان ادامه دهند. همچنین می‌خواهند رابط? میان سختی معما‌ها و میزان زمان حل معما را بررسی کنند.

ارزیابی نتایج پژوهش

دکتر «جری ادواردز» (Jerri D. Edwards)، استاد دانشگاه فلوریدای جنوبی که در زمینه? بازی‌های ذهنی و توانایی‌های شناختی مطالعه می‌کند، معتقد است چون روش تحقیق این پژوهش، همبستگی و نه تصادفی بوده است، نمی‌توان نتیجه گرفت بازی‌های ذهنی موجب عملکرد شناختی بهتر می‌شوند. به عقیده? او، «این احتمال وجود دارد که افرادی که توانایی شناختی بهتری دارند، علاقه? بیشتری به این بازی‌ها نشان می‌دهند».

به گفته? او، «البته افراد با توانایی شناختی ضعیف‌تر هم به این بازی‌ها می‌پردازند اما هنگامی‌که با ضعف شناختی روبه‌رو می‌شوند، احتمالا به‌دلیل سرخوردگی دست از بازی می‌کشند».

ادواردز تأکید می‌کند که بر مبنای پژوهش‌های بالینیِ گسترده که به روش تصادفی انجام شده‌اند، تمرین‌های شناختی کامپیوتری با هدف افزایش سرعت پردازش، در گذر زمان، تأثیر بهتری در جلوگیری از کاهش توانایی شناختی در سنین بالاتر دارند.

آن‌طور که ادواردز می‌گوید، «برخی توانایی‌ها مانند مهارت‌های گفتاری با افزایش سن تقویت می‌شوند. بنابراین، با افزایش طبیعی سن مغز، عملکرد ما در بازی‌های کلمه‌محور بهتر می‌شود. به عبارت دیگر، برخی مهارت‌های شناختی با افزایش سن ضعیف می‌شوند، از جمله چابکی ذهنی، توجه هم‌زمان به چند مورد، بی‌توجهی به حواس پرتی و انتقال توجه از موردی به مورد دیگر. بنابراین به‌چالش‌کشیدن مغز با چنین وظایفی، در گذر زمان، اهمیتی ویژه دارد».

ادواردز بر نقش بازی‌ها در تحریک توانایی شناختی تأیید می‌کند اما از وجود شواهدی برآمده از آزمایش‌های تصادفیِ کنترل‌شده، مبنی بر تأثیر آنها در بهبود عملکرد شناختی یا کاهش احتمال زوال عقل و توانایی‌های شناختی، اظهار بی‌اطلاعی می‌کند.

بنابر گفته? دکتر «جسیکا لنگبام» (Jessica Langbaum)، پژوهشگر آلزایمر و یکی از مدیران بنیاد جلوگیری از آلزایمر، شواهدی وجود دارند که نشان می‌دهند انجام فعالیت‌های محرک توانایی شناختی، مانند حل جدول، به تقویت قابلیت‌هایی مانند فکر، توجه و استدلال کردن کمک می‌کند. آنچه نمی‌دانیم این است که آیا این تأثیر نتیجه? مستقیم انجام این فعالیت‌هاست یا نه. همچنین برای ما روشن نیست که آیا انجام چنین فعالیت‌هایی شروع ناتوانی‌های شناختی ازجمله زوال عقل یا زوال عقل ناشی از آلزایمر را به تأخیر می‌اندازد یا نه.

به عقیده? او نتایج این پژوهش قابل‌توجه است اما نباید فراموش کرد که داده‌ها را خود شرکت‌کنندگان ارائه کرده‌اند و بنابراین ممکن است به‌تمامی قابل‌اعتماد نباشند.

تأثیر حل جدول بر ایجاد تعادل مغزی

به گفته? دکتر «گایاتری دِوی» (Gayatri Devi)، عصب‌شناس متخصص در اختلالات حافظه، نکته? کلیدی در مورد مغز در وضعیت طبیعی یا زوال (از جمله زوال ناشی از آلزایمر) این است که عملکرد مغز انسان ناشی از توازن بین وضعیت آسیب‌شناسی و قدرت شناختی مغز است. به‌عبارتی، وقتی وضعیت آسیب‌شناسی مغز بغرنج است (مانند فردی که دچار زوال عقل شدید و پیش‌رونده است)، توانایی شناختی هرقدر هم که بالا باشد، نمی‌تواند از شدت پیشرفت بیماری بکاهد.

خوشبختانه بیشتر انواع زوال عقل و همچنین آلزایمر، به‌کندی پیشرفت می‌کنند. بنابراین ما فرصت داریم تا با تقویت قدرت مغز و توانایی شناختی، شروع نشانه‌ها را به تأخیر بیندازیم یا به‌تمامی از آن جلوگیری کنیم!

حل کردن جدول و دیگر فعالیت‌های ذهنی یکی از شیوه‌های تقویت مغز و افزایش قدرت آن است، همچنان‌که ورزش جسمی نیز باعث این تقویت می‌شود. آن‌طور که دکتر «دوی» می‌گوید «نکته? اساسی این است که در گذر زمان و با افزایش سن، همچنان به کارکشیدن از مغز و به چالش‌کشیدن آن ادامه دهیم». لزوما نباید خوره? جدول یا سودوکو باشید؛ می‌توانید زبانی جدید یاد بگیرید یا فراگیری مهارتی نو را شروع کنید.

دوی می‌گوید: «فارغ از اینکه چه فعالیتی انجام می‌دهید، وقتی‌که مسئله‌تان به اندازه? کافی چالش‌برانگیز باشد، همه? بخش‌های مغز درگیر یافتن راه‌حل می‌شوند. درنتیجه شبکه‌های مغزی و توانایی شناختی تقویت می‌شوند.

نتیجه‌گیری

بر مبنای پژوهش اخیر، افراد بالای 50 سال که بیشتر به فعالیت‌هایی مانند حل کردن جدول و سودوکو ‌می‌پردازند، عملکرد مغزی بهتری دارند. البته کارشناسان گوشزد می‌کنند که به دلیل اینکه این پژوهش، به روش همبستگی و نه تصادفی انجام شده است، نمی‌توان با قطعیت ادعا کرد که فعالیت‌های ذهنی به عملکرد بهتر مغز کمک می‌کنند.

بااین‌حال، متخصصان معتقدند به‌چالش‌کشیدن مغز با فعالیت‌هایی مانند حل معما یا روش‌های دیگری مانند یادگیری زبان، به چابکی ذهنی و شناختی کمک می‌کند. بنابراین از انجام فعالیت‌های ذهنی غافل نشوید؛ از هیجان حل معما یا لذت یاد گرفتن زبانی نو که بگذریم، این فعالیت‌ها کمک می‌کنند مغزمان تروفرزتر و ذهن‌مان چابک‌تر بماند.

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

با نزدیک شدن به روزهای آخر سال، افراد زیادی می‌خواهند برای سال جدید برنامه‌ریزی کنند و شاهد اتفاقات بهتری برای خودشان باشند. آیا شما جزء این افراد هستید؟ برای اینکه بتوانید به اهداف خودتان برسید باید برنامه ‌ریزی و هدف گذاری دقیقی انجام دهید. اما چطور؟ در ادامه توضیح داده‌ایم.

چگونه برای سال جدید برنامه‌ ریزی کنیم؟

اغلب مردم در آستانه سال نو به چنین مساله‌ای می‌اندیشند، با اشتیاق زیاد اهدافشان را می‌نویسند و با خود عهد می‌کنند که به آن پایبند باشند. اما پس از چند هفته یا شاید کمتر، اغلبشان این هدف‌گذاری‌ها را به دست فراموشی می‌سپارند.

۱. برنامه ریزی جایگاه کنونی شما را نشان می‌دهد

مایکل هیات می‌گوید هنگامی که شما در میان امواج هستید نمی‌توانید خشکی را ببینید. ممکن است برای پیدا کردن مسیر از حدس و گمان استفاده کنید اما به سختی می‌توان به حدسیات اطمینان کرد.

باید بتوانیم از فراز تمام مشکلات و با توجه به جایی که می‌خواهیم برسیم و هدفی که داریم، جایگاهی که اکنون هستیم را ببینیم و چگونگی رسیدن به هدف نهایی را بسنجیم. همچنین باید همه‌ی خواسته‌های خود را بررسی کرده و با توجه به هدف نهایی که در ذهن دارید این خواسته‌ها را مدیریت کنید. چگونه برنامه ریزی برای زندگی بهتر به شما کمک می‌کند و جایگاه کنونی شما را مشخص می‌کند؟

۲. با برنامه ریزی قادرید برای سرنوشت خود تصمیم‌گیری کنید

هنگامی که چشم‌انداز اطراف خود را می‌بینید می‌توانید برای رسیدن به مقصد نهایی و مطلوب خود تصمیم بگیرید. برای مثال می‌توانید با برنامه‌ریزی به این سوالات پاسخ دهید:

  • چه شغلی می‌خواهید داشته باشید؟
  • شخص ایده‌آل شما برای ازدواج چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ چه نوع ازدواجی می‌خواهید؟
  • می‌خواهید زندگی خانوادگی شما چطور باشد؟
  • برای داشتن زندگی سالم از نظر جسمی و روحی چه برنامه‌ای دارید؟

۳. برنامه ریزی به شما انگیزه‌ی دنبال کردن اهدافتان را می‌دهد

این نکته بسیار مهم است زیرا فانوس دریایی حرکت نمی‌کند و شما برای رسیدن به مقصد باید به سمت آن شنا کنید. برنامه‌ریزی نیز با انگیزه‌ای قوی، انتخاب‌های شما را مشخص کرده و مانند محرک و تقویت‌کننده انرژی به شما برای عبور از میان آب‌های متلاطم کمک می‌کنند.

چطور برنامه‌ریزی به شما کمک می‌کند؟ هنگامی که به روشنی می‌دانید به کجا می‌خواهید بروید (هدف نهایی خود را می‌دانید) می‌توانید از منبع درونی اشتیاق وعلاقه‌ی خود برای رسیدن به مقصد نهایی استفاده کنید و هرچه مقصد نهایی برای شما مطلوب‌تر و خوش‌آیندتر باشد انرژی بیش‌تری برای رسیدن به آن خواهید داشت. چگونه برنامه ریزی برای زندگی بهتر به شما کمک می‌کند؟ برنامه‌ریزی به شما انگیزه می‌دهد.

روش اثبات شده

هیات می‌گوید که بیش از یک دهه است که از این روش استفاده می‌کند. «هر زمان امواج در زندگی من بسیار بلند می‌شوند بر فراز آن‌ها می‌روم و از برنامه‌ریزی برای پیدا کردن مسیر درست استفاده می‌کنم و می‌توانم باز هم خشکی را ببینم. هنگامی که به ساحل می‌رسم انگیزه‌ی بیش‌تری دارم تا به راهم ادامه داده تا به موفقیت‌های بیش‌تری برسم.»

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

تست دیسک

تست disc چیست

تست دیسک

با مقبولیت پیدا کردن الگوی رفتارشناسی DISC و تائید اعتبار علمی آن، ساخت آزمون و تست از روی آن رواج یافت. آزمون‌های دیسک به شکلی طراحی می‌شدند که بتوانند مبنایی برای تشخیص هریک از 4 ویژگی رفتاری DISC باشند. نوع پرسش‌ها به‌گونه‌ای است که فرد را به سمتی می‌برد پاسخی را انتخاب کند که نشان‌دهنده غلبه یکی از 4 ویژگی شخصیتی بر 3 تای دیگر است.

نحوه طراحی سؤالات، نوع پاسخ‌ها، شیوه پاسخ‌دهی به سؤالات، تعداد سؤالات، شرایط لازم برای گرفتن آزمون و … همه و همه برحسب سازندگان آزمون متفاوت و متنوع است. در ادامه به این مسئله می‌پردازیم.

انواع آزمون دیسک

هیچ استاندارد مشخصی برای آزمون DISC وجود ندارد و هریک از افراد و یا نهادهایی که اقدام به طراحی آزمون دیسک می‌کنند، بر مبنای شیوه و استاندارد اختصاصی خود اقدام به این کار می‌کنند.

تعداد سؤالات آزمون دیسک از کمتر از 20 سؤال تا بیش از 100 سؤال متنوع است. برخی از آزمون‌ها نیاز به پاسخ تشریحی دارند، اما اغلب با پرسش‌هایی با پاسخ چندگزینه‌ای هستند. سؤالات برخی از آزمون‌ها مستقیماً به یک ویژگی شخصیتی اشاره‌کرده و از فرد می‌خواهد میزان این ویژگی در خود را از میان گزینه‌ها انتخاب کند.

در برخی از آزمون‌ها شرایطی فرضی را برای فرد مطرح می‌کند و از او می‌خواهد واکنشش به این شرایط را از میان گزینه‌ها انتخاب کند. در برخی دیگر نیز اظهار نظری در سؤال مطرح می‌شود و از فرد می‌خواهد با انتخاب گزینه‌هایی مانند موافقم یا مخالفم، نظر خود را درباره آن اظهارنظر بیان کند.

بیشتر آزمون‌ها محدودیت زمانی ویژه‌ای برای زمان پاسخ‌دهی برای سؤالات در نظر نمی‌گیرند و تنها از فرد می‌خواهند خیلی روند پاسخ‌دهی را طولانی نکند. برخی از آزمون‌ها اما فرصت محدودی را برای پاسخ به هریک از سؤالات در نظر گرفته و از فرد می‌خواهند در سریع‌ترین زمان ممکن به سؤالات پاسخ دهد. اغلب انواع تست دیسک DISC اشاره‌ای به شرایط پاسخ‌دهی و برگزاری آزمون ندارند اما برخی از آن‌ها از فرد می‌خواهند تا پس از محیا کردن شرایط خاصی به تست‌ها پاسخ دهد.

پاسخ نامه تست دیسک

همان‌طور که گفته شد، پاسخ‌های داده‌شده از سوی فرد در آزمون DISC به شکلی است که مشخص کند فرد به کدام‌یک از تیپ‌های شخصیتی DISC نزدیک‌تر است. البته تیپ‌های شخصیتی DISC منحصر به 4 تیپ اصلی نیست و امروزه با ترکیب این تیپ‌های شخصیتی، 11 تیپ شخصیتی دیگر نیز در نظر می‌گیرند که درمجموع می‌توان گفت با 15 تیپ شخصیتی مواجه هستیم.

هریک از پاسخ‌ها به‌عنوان نمره‌ای برای یکی از 4 تیپ‌ رفتاری اصلی لحاظ می‌شود و در پایان نمره هریک این تیپ‌ها مشخص می‌شود. با جمع‌بندی نمره‌های تیپ‌ها، تیپ رفتاری فرد آزمون دهنده مشخص می‌شود.

نمودار DISC

نمره‌های تست دیسک افراد، پس از جمع بندی بر روی یک نمودار قرار می گیرد که به نمودار DISC مشهور است. نمودار DISC ، نموداری ستونی با 4 ستون است. هریک از ستون‌ها متعلق به یکی از 4 تیپ شخصیتی اصلی است. شکل نهایی این نمودار مشخص می‌کند که فرد آزمون دهنده به کدام یک از 15 تیپ شخصیتی DISC تعلق دارد

تفسیر تست disc

نمودار تست DISC به‌طور روشنی میزان DISC هر فرد را مشخص می‌کند. همچنین از روی این نمودار می‌توان فهمید که فرد، متعلق به کدام‌یک از 15 تیپ شخصیتی DISC است. بااین‌حال تفسیر عمیق تست DISC نیاز به دانش و داشتن اطلاعاتی فراتر از نمودار دیسک است.

تفسیر نمودار DISC نیازمند تسلط کامل به متد رفتارشناسی DISC است. صرف اطلاع از صفات رفتاری هریک از تیپ‌های شخصیتی DISC، تنها باعث می‌شود بتوانیم تفسیری سطحی از پاسخنامه تست دیسک به دست آوریم. تنها فردی قادر به تفسیر کامل نمودار DISC افراد است که شناخت کاملی به رفتارشناسی دیسک داشته باشد و بتواند شکل منحصربه‌فرد نمودار DISC هر فرد را به‌صورت جداگانه تفسیر کند.

همچنین تفسیر نمودار DISC افراد باید توسط شخصی انجام شود که شناخت کافی نسبت به فرد آزمون دهنده داشته باشد. معمولاً اساتید رفتارشناسی DISC برای تحلیل نمودار دیسک افراد، با آن‌ها مصاحبه کرده و با پرسیدن سؤالات مختلف با خلقیات و شرایط زندگی آنها آشنا می‌شوند.

شرایط آزمون دیسک و تفسیر آن

آزمون DISC باید در شرایطی برگزار شود که اولاً فرد در شرایط عادی و آرامی بوده و تمرکز لازم برای شرکت در آزمون را داشته باشد، دوماً فرد باید درباره نحوه پاسخ دادن به گزینه‌ها توجیه شده باشد و بداند که چگونه باید بهترین گزینه در مورد خود را انتخاب کند.

تفسیر تست دیسک نیز همان‌طور که گفتیم باید توسط فردی انجام شود که به رفتارشناسی DISC تسلط داشته و به‌قدر لازم فرد آزمون دهنده را بشناسد. تفسیرکننده نتیجه آزمون DISC با توجه به شرایط زندگی فرد آزمون دهنده و اطلاعاتی که از طریق مصاحبه با فرد به آن‌ها دست پیداکرده است، نمودار DISC فرد را تحلیل می‌کند.

اما مهم‌ترین قسمت ماجرا اینجاست که پس از تحلیل نتیجه تست DISC، باید در برخی از جنبه‌های رفتاری خود تجدیدنظر کرده و بخشی از سبک زندگی خود را تغییر داد تا بتوانیم از مزایای واقعی آزمون دیسک بهره‌مند شویم. چگونه می‌توان تشخیص داد که چه اصلاحاتی باید در رفتار و سبک زندی خود داشته باشیم تا کیفیت زندگی خود را بهبود دهیم.

  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

هدف

«حالا ببینم چی می‌شه… حالا باشه تا فردا… عمرم گذشت، به هیچ‌جا نرسیدم…» جمله‌های آشنایی هستند، نه؟ احتمالا می‌دانید گوینده آنها کیست. اینها کلماتی هستند که تقریبا هر روز از دهان خودتان خارج می‌شوند! البته شما تنها نیستید. به همان اندازه که تعداد افراد موفق در دنیا زیاد است، آدم‌هایی هم هستند که هرگز به جایی نمی‌رسند. حالا شما در کدام دسته قرار می‌گیرید و چرا؟ آیا می‌توانید عواملی را شناسایی کنید که از موانع شما برای رسیدن به هدف هستند؟ مطلبی که در ادامه می‌خوانید، برگرفته از بحث مهمی است که در صفحه اینستاگرام چطور با شما کاربران عزیز مطرح کردیم و درباره آن با هم به نتایجی رسیدیم. با بررسی دیدگاه‌های خود شما، عواملی را که مانع از رسیدن به خواسته‌های‌مان می‌شوند، دسته‌بندی کردیم و در نهایت، با استفاده از منابع معتبر به ریشه‌یابی مهم‌ترین این عوامل پرداختیم. اینک حاصل این ارزیابی‌ها را در این مقاله گنجانده‌ایم تا یاد بگیریم چطور بر موانعی که در مسیر رسیدن به هدف‌های‌مان قرار می‌گیرند، غلبه کنیم. با ما همراه باشید.

۱. تنبلی: مهم‌ترین عاملی که نمی‌گذارد به اهداف‌مان برسیم

بر اساس آمار این نظرسنجی، تنبلی ۳۱ درصد از کل دیدگاه‌ها را به خودش اختصاص داده است. واقعا چرا احساس تنبلی تا این اندازه در بین بیشتر مردم دنیا شایع است؟

تنبلی یک عادت تدریجی است و به‌مرور زمان شکل می‌گیرد. این احساس به‌دلیل وجود میلی شدید برای لم‌دادن و وقت‌گذراندن ایجاد می‌شود و ناشی از مقاومت مداوم ما در برابر کار و تلاش است. تنبلی لذتی کوتاه‌مدت است که در بلندمدت به حسرتی دائمی از نرسیدن به اهداف‌مان منجر خواهد شد.

تنبلی هم ازلحاظ فکری و هم ازلحاظ جسمی، به‌معنای اهمیت‌ندادن به شرایط موجود است. کارهای زیادی داریم که باید انجام‌شان دهیم، اما به‌دلیل بی‌تفاوتی یا بی انگیزگی به‌سمت‌شان نمی‌رویم.

تفاوت تنبلی با اتلاف وقت

در اینجا باید مشخص کنیم که تنبلی با به تعویق انداختن کارها یا همان اتلاف وقت (که در بخش آخر توضیح خواهیم داد) کاملا متفاوت است. وقتی کاری را به تعویق می‌اندازیم و مثلا می‌گوییم «بعدا انجامش می‌دم» یا «بمونه فردا»، میل انجام کار را داریم اما تردید برای انجام آن، سدّ راه‌مان می‌شود. اما در تنبلی، تمایل شدیدی داریم که کار خاصی انجام ندهیم. دوست نداریم با مصرف انرژی، خودمان را ازنظر ذهنی و جسمی خسته کنیم. البته شاید اگر از پیامدهای تنبلی و بیماری‌هایی که به‌دلیل تنبلی ممکن است سراغ‌مان بیایند خبر داشتیم، حتی یک دقیقه به تنبلی ادامه نمی‌دادیم. فقط برای نمونه به چند مشکل پزشکی ناشی از تنبلی و بی‌تحرکی توجه کنید:

  • اختلالات روانی و افسردگی؛
  • گردش خون ضعیف بدن؛
  • کاهش قدرت و کارایی اعضای بدن به‌دلیل نرسیدن خون کافی به آنها و در نتیجه کاهش انرژی؛
  • ضعیف شدن حافظه.

راهکارهای رفع تنبلی

برای درمان تنبلی چهار مرحله زیر را انجام دهید:

  • دلایل احساس تنبلی را در خودتان مشخص کنید؛
  • پیامدهای بلندمدت تنبلی را شناسایی کنید؛
  • اهداف قابل‌دستیابی و چالش‌برانگیزی برای خودتان تعیین کنید (تعیین هدف)؛
  • با گام‌های کوچک شروع کنید و هر گام را بلافاصله انجام دهید.

دو نکته بسیار مهم

  • توجه کنید یکی از مواردی که ممکن است با تنبلی اشتباه گرفته شود، کاهش انرژی ناشی از خستگی زیاد است. وقتی از خستگی تمایل به کارکردن ندارید، یعنی بدن‌تان به استراحت نیاز دارد. این ارتباطی به تنبلی ندارد.
  • یکی از دلایل تنبلی ممکن است کم کاری تیروئید باشد. افرادی که با این مشکل مواجه هستند معمولا تنبل‌اند و انرژی ندارند؛ بنابراین این مورد هم به تنبلی ناشی از بی‌تفاوتی ارتباطی ندارد. اگر احساس می‌کنید این‌طور است، حتما به پزشک مراجعه کنید.

۲. بی‌انگیزگی: چراهایی که پاسخ ندارند

دومین عامل مهم از دیدگاه کاربران که ۲۳ درصد از کل آنها را شامل می‌شود، نداشتن انگیزه برای انجام کارهای مختلف است. یکی از مهم‌ترین دلایل بی‌انگیزگی این است که شما در برابر پرسش «چرا؟» پاسخی ندارید. مثلا اگر از خودتان بپرسید که «چرا می‌خواهم درسم را ادامه بدهم» و نتوانید برای آن جوابی بیاورید، یعنی انگیزه ندارید.

برای رفع مشکل بی انگیزه بودن، باید برای چراهای‌تان پاسخ پیدا کنید؛ حتی اگر این پاسخ به‌شکل مستقیم با آن ارتباط نداشته باشد. این پاسخ‌ها همان انگیزه‌های‌تان هستند. به مثال‌های زیر توجه کنید:

  • انگیزه ندارم برم دنبال کار. چرا باید برم؟ این کار هیچ وقت موردعلاقه‌ام نبود.

راه ایجاد انگیزه: شاید این کار رؤیای من نبود، اما با انجامش می‌تونم خواسته‌های بچه‌ام رو برآورده کنم و بچه‌ام برای من مهم‌تره.

  • باید درسم رو ادامه بدم. اما چرا باید همین رشته رو ادامه بدم؟ این رشته رو دوست نداشتم.

راه ایجاد انگیزه: این رشته رو دوست نداشتم، اما حالا که اینو خوندم، با ادامه‌دادنش ممکنه توی شغلم ارتقا پیدا کنم. شغلم برام مهم‌تره.

در اینجا نکته مهمی وجود دارد: پاسخ‌هایی که پیدا می‌کنید باید آن‌قدر برای‌تان مهم باشند که در شما ایجاد انگیزه کنند. اگر واقعا برای‌تان اهمیت ندارند، خودتان را گول نزنید. در این شرایط باید به‌دنبال اهداف دیگری باشید و با آنها برای خودتان انگیزه ایجاد کنید.

ارتباط بی‌انگیزگی با تنبلی

به یاد داشته باشید که بی‌انگیزگی خودش سبب می‌شود کم‌کم به تنبلی عادت کنیم. البته افرادی که از سرِ بی‌انگیزگی تنبل می‌شوند، تفاوتی مهم با آدم‌هایی دارند که از سرِ بی‌تفاوتی تنبلی می‌کنند: این دسته از افراد به‌محض یافتن یک منبع الهام، زندگی‌شان را به‌کل تغییر خواهند داد. از سوی دیگر بی‌انگیزگی باعث می‌شود به‌تعویق‌انداختن کارها برای‌مان راحت شود. این چیزی است که دانشمندان آن را «ناسازگاری زمانی» می‌نامند؛ یعنی خودِ فعلی ما می‌گوید بعدا، اما خودِ آیندهٔ ما می‌گوید حالا. در این شرایط یک فعالیت جایگزین (مانند بازی ویدئویی یا مهمانی‌رفتن) را که لذت‌بخش‌تر است انتخاب می‌کنیم و کار مهم‌تر را به تعویق می‌اندازیم. بنابراین بی‌انگیزگی را سرسری نگیرید و از روشی که گفته شد، استفاده کنید تا از پیامدهای آن دور بمانید.

۳. بی‌برنامگی: دویدن در مسیری بی‌انتها

اما عامل مهم دیگری که ۱۴ درصد از آمار نظرسنجی را به خودش اختصاص داده است، بی‌برنامگی است. افراد زیادی هستند که برنامه ریزی را مسخره می‌دانند و فکر می‌کنند آنهایی که هر روزشان با برنامه پیش می‌رود، از کره ماه آمده‌اند. اما خیلی‌ها می‌دانند که بی‌برنامگی می‌تواند سدّ راه رسیدن آنها به اهداف‌شان شود، پس مشکل‌شان چیست؟ اینکه برنامه‌ریزی را بلد نیستند.

بسیاری از ما دوست داریم که هر روز برنامه‌ای بچینیم و طبق آن پیش برویم، اما معمولا شیوه‌های صحیح برنامه‌ریزی را بلد نیستیم و با برنامه‌ریزی اشتباه، همان انگیزه‌های جزئی را هم نابود می‌کنیم.

برنامه‌ریزی به این معنا نیست که از صبح که بیدار می‌شویم، باید یک دفتر برداریم و برای تمام ساعات روز تا هنگام خواب برنامه بنویسیم و دقیقا طبق همان برنامه پیش برویم. واقعا چه کسی می‌تواند طبق یک برنامۀ دقیق پیش برود؟ یعنی اصلا امکان ندارد هیچ اتفاق غیرمنتظره‌ای بیفتد؟ افرادی که به این شیوه برنامه‌ریزی می‌کنند با کوچک‌ترین خللی که در برنامه‌شان ایجاد می‌شود، به هم می‌ریزند و دیگر نمی‌توانند هیچ‌کدام از کارهای روزمره‌شان را انجام دهند.

انواع برنامه‌ریزی

برنامه‌ریزی باید به دو صورت انجام شود: برنامه‌های کلیِ بلندمدت و برنامه‌های روزانه کوتاه‌مدت.

برای برنامه‌ریزی صحیح مراحل زیر را دنبال کنید:

برنامه‌ریزی بلندمدت

  • قبل از هر چیز باید اهداف‌تان را در زندگی فهرست کنید.
  • درباره بازه زمانی هریک از آنها فکر کنید. سعی کنید برای هرکدام مهلتی را در بلندمدت تعیین کنید، مثلا «من تا سال بعد می‌خوام دوره آموزشی آرایشگری رو تموم کنم».
  • حتما به‌شکل کاملا واضح اهداف‌تان را روی کاغذ بنویسید. برای هر هدف یک صفحه جداگانه درنظر بگیرید.
  • برای هر هدف، هر چیزی را که نیاز دارید یا هر کاری را که باید برایش انجام دهید یادداشت کنید.
  • همیشه فهرست‌تان را مرور کنید و آن را به‌روز نگه دارید. هر تغییری را که در اهداف‌تان ایجاد می‌کنید یادداشت کنید.

برنامه‌ریزی روزانه

برای برنامه ریزی روزانه، بهترین روش این است که اول با روش آزمون‌وخطا قلق خودتان را پیدا کنید. قانونش این است که کارهای سخت‌تر در ابتدای روز انجام شوند؛ اما باز هم این بستگی به شرایط خودتان دارد. بعضی از ما در برخی از ساعت‌های روز یا شب تمرکز بیشتری داریم؛ بنابراین بهتر است کارهای مهم‌تر را که به تمرکز بیشتری نیاز دارند برای همان ساعت‌هایی بگذاریم که راحت‌تر هستیم.

  • از صبح که بیدار می‌شوید، سعی کنید اهداف کوتاه‌مدتی را تا ظهر طی بازه‌های زمانی کوتاه بنویسید و در همان زمان آنها را انجام دهید.
  • اگر برنامه به هم خورد، کاری را که از دست دادید کنار بگذارید و کار بعدی را سر وقتش انجام دهید. اما اگر اولویت با کار اول‌تان بوده است، باید برنامه را تغییر دهید.
  • در مرحله بعد برای ساعات عصر برنامه‌ریزی کنید.
  • از یک دفتر تقویم سال جاری استفاده کنید؛ به این ترتیب، برنامه‌های‌تان را در روزی که هستید می‌نویسید. پس از مدتی، برنامه‌ریزی به این شیوه برای‌تان عادت می‌شود.
  • زیاد وسواس به خرج ندهید (رسم جدول، خط‌کشی و استفاده از خودکارهای رنگی واقعا ضرورتی ندارد). قرار نیست وقت زیادی را فقط برای برنامه‌ریزی تلف کنید.
  • حسین کرمی
  • ۰
  • ۰

تأثیر افسردگی بر مغز

افسردگی
افسردگی

 

افسردگی اختلالی است که با تغییر مسیرهای عصبی، سیناپس‌ها و اندازه‌ی هیپوکامپ در مغز تغییرات عمده‌ای را اعمال می‌کند. زمانی که افسردگی دارید احساس خستگی و خواب‌آلودگی می‌کنید؛ افسردگی منجر به از بین رفتن ارتباط بین سلول‌ها می‌شود و به همین دلیل مغز مجبور می‌شود برای پردازش اطلاعات، احساسات و به یاد سپاری وقایع تلاش بیشتری به خرج دهد. در نهایت احساس خستگی و خواب‌آلودگی ناشی از افسردگی در فرد مبتلا زیاد می‌شود. در ادامه به تأثیرات افسردگی بر بخش‌های مختلف مغز پرداخته‌ایم.

افسردگی بر کدام بخش‌های مغز تأثیر می‌گذارد؟

سه قسمت مهم در مغز وجود دارد که به نظر می‌رسد در افسردگی اساسی نقش مهمی داشته باشند:

هیپوکامپ

هیپوکامپ در نزدیکی مرکز مغز قرار دارد. این بخش وظیفه ذخیره سازی حافظه و رویدادها را به عهده دارد، همچنین تولید هورمون کورتیزول را تنظیم می‌کند. بدن در زمان استرس جسمی یا روانی و افسردگی، کورتیزول آزاد می‌کند. مشکلات زمانی رخ می‌دهند که به دلیل یک رویداد استرس زا یا عدم تعادل شیمیایی در مغز، کورتیزول بیش از حد وارد مغز می‌شود.

به طور طبیعی نورون‌های مغزی در بزرگسالی در بخشی از هیپوکامپ به نام شکنج دندانه دار تولید می‌شوند. در افراد مبتلا به افسردگی، افزایش سطح کورتیزول، روند ساخته شدن نورون‌های جدید را کند کرده و باعث از بین رفتن نورون‌های هیپوکامپ می‌شود. همین جریانات، عمده‌ترین مشکل افسرده‌ها یعنی مشکل حافظه را به وجود می‌آورد. برای اطلاع از دیگر علائم افسردگی کلیک کنید.

تأثیر افسردگی بر قشر پیش پیشانی مغز

قشر پیش پیشانی درون مغز و در قسمت جلوی پیشانی واقع شده است. این قسمت مسئول تنظیم احساسات، تصمیم گیری و شکل گیری خاطرات و حافظه است. هنگامی که بدن مقدار بیش از حد کورتیزول را تولید می‌کند، این جریان باعث کوچک شدن قشر پیش پیشانی می‌شود. به همین علت است که بیماران افسرده، احساسات و خلق پر نوسانی دارند و نمی‌توانند هیجانات خود را تنظیم کنند.

تأثیر افسردگی بر بخش آمیگدال مغز

آمیگدال قسمتی از مغز است که پاسخ‌های احساسی، مثل ترس یا لذت را تسهیل می‌کند. در افراد مبتلا به افسردگی، آمیگدال به دلیل مواجه شدن با سطح بالای کورتیزول بزرگ‌تر و فعال‌تر می‌شود. چنین وضعیتی در آمیگدال به همراه فعالیت‌های غیر عادی در بخش‌های دیگر مغز، می‌تواند باعث اختلال در خواب و فعالیت شود. به همین علت فرد افسرده سخت به خواب می‌رود و نمی‌تواند فعالیت‌های زیادی انجام دهد. همچنین باعث نامنظم شدن هورمون‌ها و سایر مواد شیمیایی مغز شده و عوارض بیشتری به دنبال دارد.

به طور کلی سطح کورتیزول بالا نقش مهمی در تغییر ساختار فیزیکی و فعالیت‌های شیمیایی مغز دارد که باعث شروع روند افسردگی می‌شود. معمولا، سطح کورتیزول در صبح بالاتر است و شب‌ها کاهش می‌یابد اما در افراد افسرده سطح کورتیزول حتی در شب نیز افزایش پیدا می‌کند.

شایع‌ترین علل افسردگی چیست؟

مطالعات نشان می‌دهند که افسردگی بیشتر وابسته به عوامل اضطراب‌زای متعددی است که در زندگی تجربه می‌شوند و اثراتشان تجمعی است. هرچه در طول زمان اضطراب‌های بیشتری تجربه شوند، احتمال افسرده شدن بیشتر است. از دست دادن یک رابطه‌ مهم به دلیل مرگ یا طلاق یکی از عوامل اضطراب اصلی است که نیاز به مراقبت قابل توجه دارد.

تنهایی یک عامل اضطراب‌زای فیزیکی و احساسی است. نرخ تنهایی در میان سالمندان بالاست و در میان جوانانی که دوستان نزدیکی ندارند، در حال افزایش است. از دست دادن شغل یا تهدید از دست دادن شغل یکی از منابع نگرانی مداوم است. در غیاب مهارت‌های مقابله‌، حتی مشکلات کوچک در مسیر زندگی تبدیل به عوامل اضطراب‌زای محیطی می‌شوند.

آیا ممکن است علل افسردگی، محرک‌های پنهان باشد؟

گرچه افسردگی اغلب در پاسخ به نوعی شکست بروز پیدا می‌کند، می‌تواند به طور ناگهانی و یا بدون علت واضحی نیز ظاهر شود. افسردگی حتی ممکن است در زمانی که زندگی بسیار خوب به نظر می‌رسد، ایجاد شود. چیزی که اغلب از ضمیر خودآگاه پنهان است، باورهای اساسی فرد در مورد زندگی و عشق و کار یا شیوه‌ توجیه پیچ‌وخم‌های زندگی است که اغلب در خانه و در اوایل زندگی یاد گرفته می‌شوند.

به علاوه افراد ممکن است به اهدافی که مدت‌ها به دنبال آن بوده‌اند، برسند و در نهایت به این نتیجه برسند که آن پاداش عاطفی مورد انتظار خود را دریافت نکرده‌اند. در چنین مواردی، افراد ممکن است احساس کنند که حق ندارند افسرده باشند و ممکن است حتی از افسرده بودن احساس شرم داشته باشند. رفتاردرمانی شناختی، بسیار در اصلاح چنین نقطه نظرات مشکل‌سازی موثر است.

طرز تفکر چگونه می‌تواند بر علل افسردگی تاثیر می‌گذارد؟

طرز تفکر
طرز تفکر

غصه خوردن بیش از حد برای اشتباهات و تجربیات ناخوشایند، رسیدن به نتایج مصیبت‌آمیز تنها با یک یا دو شکست، تعمیم دادن بیش از حد با شواهد محدود همه خطاهای تفکر یا انحرافات شناختی هستند که به شدت با افسردگی در ارتباطند.

چنین تفکری مغز را در منفی‌بافی غرق کرده و اگر بررسی و درمان نشود، باعث شک کردن به خود و ناامیدی می‌شود. به علاوه مطالعات نشان می‌دهد که طرز فکرهای منفی مانند مصیبت جلوه دادن وقایع، واقعا فیزیولوژی بدن را تغییر می‌دهند. محققان دریافته‌اند که این افکار واکنش‌‌پذیری نسبت به تحریکات دردناک و سطح هورمون‌های کورتیزول و عوامل پیش‌التهابی را در بدن بالا می‌برند. پاسخ التهابی باعث تغییرات رفتاری وابسته به بیماری و افسردگی از قبیل خستگی، زمان واکنش آهسته‌تر، کندی شناخت و از دست دادن اشتها می‌شود.

روان درمانی چگونه عمل می کند؟

این بستگی به شکل درمانی که شما اتخاذ کرده‌اید ،دارد. تنها در میان گذاشتن نگرانی هایتان، با شخصی دیگر می ‌تواند مفید باشد. چون شماحس می‌کنید که با مشکلات خود تنها گذاشته نشده اید و حمایت می ‌شوید

ـ رفتار درمانی شناختی  به شما کمک می ‌کند ایده‌هایی را که باعث افسردگی تان شده است را بررسی کرده و تغییر دهید

ـ مشاوره می ‌تواند به شما کمک کند در مورد  حس ‌تان راجع به زندگی و دیگر افراد شناخت بهتری بدست آورید

ـ درمان‌های دینامیک به شما کمک می ‌کندکه متوجه شوید که تجارب گذشته‌تان چگونه ممکن است روی زندگی حال حاضر  شما تاثیر بگذارد

صحبت کردن در گروه  می ‌تواند در تغییر نحوه رفتارتان بادیگران مفید باشد.در گروه این شانس را دارید که بشنوید دیگران چگونه به شما نگاه می ‌کنند و فرصت برای بررسی روشهای مختلف رفتار و گفتگو موجود است

  • حسین کرمی